اینجا برای خسته ها جا نیست!
|
1651 |
0
شعری از محمدجواد قیاسی
از اینجا خسته ام اینجا برای خسته ها جا نیست
کسی را با پریشان حالی ام میل مدارا نیست
میان این همه آدم فقط دستان من سرد است
گمانم عاشقم، آری، وگرنه فصل سرما نیست
مرا آتش زده خورشید و باران هم نمی آید
کویرم، ساحل خشکی که در آغوش دریا نیست!
کنارت هستم و اما حضورم را نمی فهمی
کنارم هستی و جز من کسی اینگونه تنها نیست
نمی خواهد برای من ریاضیدان شوی، بس کن
خودم فهمیده ام جمع من و تو حاصلش ما نیست
خودم هم طرد خواهم کرد خود را از جهان خود
همان وقتی که جسمم هست و روحم دیگر اینجا نیست
"محمدجواد قیاسی"