شعری از لیلا علیزاده
گلوی آسمان این روزها از بغض لبریز است
زمین چشم انتظار بوسه باران یکریز است
صدای خش خش برگ و صدای شرشر باران
جهان سر مست از این رقص و آواز دل انگیز است
دوباره فصل،فصل دیدن رنگین کمان برگ
میان مزرعه،کوچه،خیابان،باغ و جالیز است
درختی گیسوانش را پریشان کرده برشانه
درخت دیگری با باد پاییزی گلاویز است
به شوق دیدن پیراهن پاییزی دنیاست
اگر خورشید در این فصل ِ بارانی سحر خیز است
جهان هر چند زیبا نیست،زیبا میشود وقتی
به روی شانه اش موی طلایی رنگ پاییز است