پنجشنبه, 01 آذر,1403 |

باران اسیدی

| 1431 | 1

شعری از مرضیه انساندوست

بازگشتیم به شهر

وتاول هایمان را 

   زیر لباس ها پنهان کردیم
شهر زیر پای عابران
    زخم برداشته بود
و خونی که بند نمی آمد ادامه بارانی بود
  که روزی زیر آسمان سردشت 
    بر ما بارید بود
چتر به همراه نداشتیم
جان پناه نداشتیم

مردمان خاورمیانه ایم
    و باران بر همه ما یکسان می بارد
بر یمن ، 
        شام 
و بر گونه های زخم خورده ما !

 

Article Rating | امتیاز: 4 با 3 رای


نظرات

فاطمه دلشادی

فاطمه دلشادی

20 اسفند 1395 09:59 ب.ظ

احسنت مرضیه ی جان:)

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.