شعری از بتول محمدی
داداش کوچیک من خوشگل و خندون شده
باید بگیریم یه جشن صاحب دندون شده
دستاش چه نرمه خدا!چشماش شبیه منه
هف ماهه که اومده تو خونه مهمون شده
قندارو برمی داره تو دهنش می ذاره
چه بامزه می خوره!عاشق قندون شده
چاردست و پا میدوه می ره سراغ جوجه
جوجه نوکش می زنه می گه:((چه شیطون شده؟!))
دندون که در میاره گوله ی آتیش می شه
کلش چه داغه نی نی!حسابی گریون شده
مامان می گه بچه ها گلای خونمونن
با اینحساب خونمون شبیه گلدون شده!