شعری از بتول محمدی
برخیز زهرا تا علی از پا نیوفتد
عرش خدا بر دامن صحرا نیوفتد
قبله نمای خانه ی اهل خدائی
بعد از تو کعبه بی کس و تنها نیوفتد؟!
ای چشم های تو جهانی را نمایان
در چشم هایت غربت مولا نیوفتد!
مردی که خود ماوای آدم هاست ای کاش
بعد از تو کنج خانه بی ماوا نیوفتد
برخیز ای دریای موّاج و خروشان
تا صخرهاز چشمان دریاها نیوفتد
باران من!باید بباری بیشتر تا...
سوز عطش برحنجر صحرا نیوفتد
یا خواهری از تل به روی خاک تبدار
یا دختری در پای سر از پا نیوفتد