قسم به ثانیههایی که بیتو رد شد و رفت...
|
1141 |
0
شعری از محمّد معروفی
قسم به ثانیههایی که بیتو رد شد و رفت
و لحظه لحظهی آن حسرت ابد شد و رفت
تو آن شهاب شبافروز بیهمانندی
همانکه در نظر عاشقان رصد شد و رفت
شکوه و جذبهی روی تو بود در دل شب
که در سراسر دریاچه جذرومد شد و رفت
نسیم _نامهرسان خدا_ به دشت آمد
اگرچه نامهی او زیر پا لگد شد و رفت
همین که عطر گل یاس زیر پا له شد
صنوبر از غم هجران خمیدهقد شد و رفت
پرنده روی درخت صنوبر آه... کشید
هوای خوب بهاری بدل به بد شد و رفت
و کوه _بغض فروخوردهی زمین و زمان_
مقابل غم سیلاب اشک سد شد و رفت
تو رفتهای و همه کائنات در پی تو
شبیه طفل هراسان که میدود شد و رفت
تو رفتهای و جواب تمام مسئلهها
لَقَد خَلَقنَا الاِنسَانَ فِی کَبَد شد و رفت
#محمد_معروفی