شعری از محدثه سادات نبییان
برایت چای میخوانم، برایم یک غزل دم کن
برایت قند آوردم! عسل را هم فراهم کن!
همیشه بیت هایت را تنفس میکنم نم نم...
غزل هایت هوای من...! بیا فکری به حالم کن!
خیالاتم پر از خواب پریشان فراق تو
بگو که ماندنی هستی... رها از این خیالم کن!
زمان یخ می کند بی شعر تو! تقویم می خوابد
ردم کن از زمستان و پر از تحویل سالم کن
هوای خانه تاریک و اجاق شوق، خاکستر!
بیا خورشید روشن کن!... برایم زندگی دم کن!