دوشنبه, 05 آذر,1403 |

صندلی(شعر کودک)

| 1935 | 1

شعری از طیبه یونسی

صندلی اتاقم

غصه داره نشسته

برای اینکه دیروز

افتاده پاش شکسته

 

رفتم پیشش نشستم

دس کشیدم روی پاش

جیغی زدو ب من گفت

دردم میگیره یواش

 

گفتم که صندلی جون

دوست بابام نجاره

امروز میاد خونمون

دارو برات میاره

 

اون خیلی مهربونه

همیشه هم میخنده

با چکشو چن تا میخ

زخم تو رو مینده

Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای


نظرات

محدثه سادات نبی‌یان

محدثه سادات نبی‌یان

05 اردیبهشت 1396 03:20 ق.ظ

عزیزم :)

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.