ﺳﻪشنبه, 13 آذر,1403 |

همیشه زنده و جاویدسرباز...

| 1520 | 0

شعری از ملیحه خوشحال

همیشه زنده و جاویدسرباز

دراین ظلمت چه ظلمی دید سرباز

نماد عزت و غیرت در این خاک

به دور از شهر خود تبعید سرباز

علی رغم تمام دردهایش

همیشه برغمش خندید سرباز

چه شبها روی برجک ایستاد و

برای شهر شد خورشید سرباز

کنار مرز، سرما، درد غربت

شبی را تا سحر لرزید سرباز

از آن روزی که عازم شد به خدمت

نهال آرزو را چید سرباز

دلش تنگ و هوای  پر زدن داشت

غریب و بی صدا بارید سرباز

غرورش را به آسانی شکستند

 ز رنج بی کسی رنجید سرباز

فشار زندگی دور از عزیزان

فشار پادگان...جنگید سرباز

به تقویمی که هرشب تیک میخورد

دلش سرشار از تردید سرباز

چه شوری داشت تا پایان دوره

چه شوقی برلبش ماسید سرباز

قرار خواستگاری داشت شاید

برای عشق خود گل چید سرباز

چه شبهایی که خواب وصل می دید

و امشب تا ابد خوابید سرباز

Article Rating | امتیاز: 5 با 4 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.