شعری از الهه صابر
در هوا پیچیده آوازی پر از هشدارها
بر سرم میریزد آواری پس از آوارها
بس که چرخیده ست دور من کلاف زندگی
درنمی آرم سر از پیچیدگی کارها
باید از حالا کمی هم چشم ها را بشنوم
چشمهایی را که میگویند از پندارها
تا نماز قبله شیطانی ام را نشکنم
ناگزیرم بشکنم هر توبه ای را بارها
من که از تقویم ها چیزی نفهمیدم ولی
سال را نو می کنم در حسرت دیدارها
ای مسیحا،کارعزرائیل را آسان نبین
مطمئنم سخت میمیرند حیوان وارها
هرچه تنهایی پریشانم کند راضی ترم
بهتر است از زندگی با نیشخند مارها
#الهه_صابر
@elahehsaber