شعری از
چرا گهواره ی چوبی کوچک بی تکان مانده ست
سپه سالار لشکر رفته نامش بر زبان مانده ست
حسین بن علی با دشمنان خویش می گوید:
که از نسل بنی هاشم هنوز این پهلوان مانده ست
همین طفلی که آماده ست و از گهواره دل کنده ست
نمی ترسد از آن تیری که در بند کمان مانده ست
سفیدی گلو پیدا شد و سربسته می گویم
گل پرپر به روی دست های باغبان مانده ست
تمام ابرهای بارور گفتند خون او؛
پس از پرواز روی شانۀ رنگین کمان مانده ست
مدام از خویش می پرسم که بعد از روز عاشورا
چرا دریای موّاج و خروشان بی کران مانده ست؟
#حامد_فرد