فدای راه خاندان انّما یرید شد
شبیه قاسم و زهیر و عابس و سعید شد
به روی صفحه ی دلش نوشت عشق و بعد از آن
هر آنچه غیر حس عاشقانه ناپدید شد
چه اشک ها که در نماز شب به پای عشق ریخت
چه شانه های محکمی که چون درخت بید شد
به خواب دیده بود می شود سر از تنش جدا
صدای انفجار آمد و هر آنچه دید،شد
اگرچه غوطه خورد در میان خون سرخ خود
چه خوب رو سفید شد چه خوب رو سفید شد
و کیست او که هر نفس خداست در نگاه او؟
شهید بود از ابتدا که عاقبت شهید شد
محمدحسین یادگاری | دوره هشتم آفتابگردان ها
24 دی 1399
1200
1