انقلاب اسلامی در آیینهی شعر سپید
ارتباطی نه چندان تنگاتنگ
این حقیقتی است غیر قابل انکار که شعر سپید مدتها تلاش کرد تا بتواند برادریاش را با انقلاب اسلامی ایران و فرهنگ برخاسته از آن ثابت کند تا بعد بتواند ادعای ارث و میراث هم داشته باشد! البته در این امر، هم شاعران سپیدسرا و هم افراد فعال در حوزه شعر انقلاب سهیم بودهاند.
بودند شاعرانی که در آغازین سالهای انقلاب اسلامی ایران موضعی منفی نسبت به آن داشتند و هرچند در میان شاعران فعال در حوزه شعر کلاسیک و شعر نو چنین شاعرانی داشتیم، مشهورترین این مخالفان در حوزه شعر سپید فعالیت داشتند.
از طرف دیگر شاعران و فعالان فرهنگی حوزهی انقلاب تا مدتها به شعر سپید به عنوان موجودی شیطانی مینگریستند و چون اغلب شاعران سپیدسرای مطرح در آن سالها نسبت به انقلاب اسلامی ایران موضع منفی داشتند، فکر میکردند در این میان موجودیت خود شعر سپید است که شیطانی و ضد انقلاب است! اما چنان که میبینیم، پیش از بعثت پیامبر اسلام(ص)، شعر اغلب در اختیار کافران و مشرکان بود و در قرآن نیز از شعرا به عنوان ((هم الغاوون)) یاد شده، اما بعد از بعثت پیامبر(ص) و به خصوص در دوران ائمه(ع) مشخص شد که مشکل اسلام و قرآن نه با ذات شعر که با پیامها و مواضع عنوان شده در شعر جاهلیت است، زیرا ائمه در مقام حمایت از شاعرانی برآمدند که زبان حق بودند و حتی به آنها صله هم میدادند، هرچند کسانی مثل امویان دوباره به شعر جاهلیت، جامهای نو پوشانده و آن را به دربار اسلام وارد کردند.
بعد از انقلاب مشکلی مشابه در برخورد با شعر بروز کرد، منتهی این بار مشکل فرهنگ انقلاب، خود شعر نبود چون ادبیات کلاسیک فارسی طی صدها سال برادریش را با فرهنگ اسلامی در آیینه آثاری مثل گلستان سعدی، مثنوی معنوی، غزلیات صائب و غیره ثابت کرده بود و از طرفی اغلب شاعران حاضر در جبههی فرهنگ انقلاب در حوزه شعر کلاسیک فعالیت داشتند. این وسط شعر سپید و در درجهای پایینتر شعر نیمایی بودند که همچنان مشکوک و نامطمئن به نظر میرسیدند.
قبل از انقلاب بودند شاعرانی از جمله طاهره صفارزاده و سید علی موسوی گرمارودی که در اشعار سپیدشان مفاهیم ارزشمند اسلامی و انقلابی به چشم میآمد اما ورود شعر سپید در حوزه فرهنگ انقلاب به شکلی مخاطبپسندتر بیش از هر چیز مدیون دو تن از شاعرانی است که قبلا خودشان را در شعر کلاسیک ثابت کرده بودند ولی بعد بسیاری از آثار شاخصشان را در جامهی شعر سپید عرضه کردند. این دو تن کسانی جز (سلمان هراتی) و (سید حسن حسینی) نیستند. سلمان هراتی کم و بیش در حوزه غزل خودی نشان داده بود ولی اشعار سپیدش نقش مهمی در مطرح کردنش داشته و دارند و سید حسن حسینی که در رباعی یکی از بهترین شاعران انقلاب به شمار میرود، با مجموعه شعر (همصدا با حلق اسماعیل) توانایی خود را در شعر سپید و نیمایی نشان داد ولی در این مجموعه شعر، هنوز رباعیها قدرتمندتر از اشعار سپید و نیمایی بودند و معدود شعرهای سپید نیز پایینتر از سطح دیگر اشعار.
اما اتفاق اصلی هم برای شعر سپید با مضامین مربوط به فرهنگ انقلاب اسلامی و هم خود سید حسن حسینی-در کارنامه ادبیاش- مجموعه شعر (گنجشک و جبرئیل) بود، مشتمل بر 31 شعر سپید و نیمایی که در سال 1371 چاپ شد و ظرفیتهای شعر سپید را در مطرح کردن مضامین انقلابی و اسلامی به بهترین شکل ممکن نشان داد. این اثر که همچنان یکی از مهمترین آثار ادبی انقلاب اسلامی به شمار میرود با تحسین ویژهای از سمت ناقدان ادبی رو به رو شد و در زمینه بازار نشر با چاپهای متعددش -حتی در سالهای اخیر- همچنان مخاطب دارد.
علاوه بر این دو تن، شاعرانی از قبیل عبدالرضا عبدالملکیان، علیرضا قزوه، علیمحمد مؤدب، قیصر امینپور (در معدود اشعار سپیدش) و حتی شاعرانی جوانتر -با شهرتی کمتر- در سالهای مختلف اشعار سپید درخوری را به حوزه فرهنگ انقلاب تقدیم کردهاند ولی به نظر میرسد هنوز هم مشکل شعر سپید و فرهنگ انقلاب حل نشده است. از طرفی هنوز اغلب فعالان حوزه شعر سپید نسبت به انقلاب اسلامی موضع منفی دارند و از طرفی دیگر هنوز هم خیلی از طرفداران شاعران سپیدسرای انقلاب اسلامی، دیگر اشعار این بزرگواران را به سپیدهایشان ترجیح میدهند (به طور اخص قیصر امینپور و علیرضا قزوه). در این میان اغلب شاعران سپیدسرای جوان با تفکرات انقلابی، برای اثبات خود و عرضه ی اشعارشان در محافل شعر انقلاب باید بیش از یک شاعر کلاسیک سرا تلاش کنند و اساساً در شعر سپید فقط اشعار عالی و برجسته می توانند نمود و ظهور داشته باشند و پرداختن بیشتر به آموزش و نقد سپید در بین اساتید و ارگان های انقلابی شعر می تواند در آینده، ثمرات خوب خود را به عالم شعر نشان دهد. انشاالله.
محسن خیابانی