«چراغ مهشکنِ حسن شهسواری برای رانندگی در جادهی مهآلود نویسندگی»
۱.«آهنگِ سفر»
عنوان کتاب را که میخوانید احساس میکنید این کتاب دقیقا برای شما نوشته شده است. زیرا هر کدام از ما یک نویسندهی کنجکاو درون داریم که حتی اگر زیاد هم دست به قلم نشود، حداقل روزی چند دقیقه مثل یک نویسنده به زندگی نگاه میکند. خوب میدانیم که اولین قدم برای تبدیل شدن به چیزی که میپسندیم، نگریستن از همان دریچهی مشرف به مقصود مورد نظر ماست. حسن شهسواری هم خوب میداند که برای نویسنده شدن، نخست باید مانند یک نویسنده فکر کند؛ و همین نکته را روی جلد کتاب به مخاطبانش یادآوری میکند. یعنی میخواهد بگوید اگر حوصله ندارید مانند یک نویسنده زندگی را زیر ذرهبین بگذارید، همان بهتر که قید نویسنده شدن را بزنید!
البته او به این شاهکلید اکتفا نکرده است. کتاب را که باز میکنی و فهرست را از نظر میگذرانی، با همان یکی دو عنوان اول اطمینان مییابی که نویسنده ی "حرکت در مه" حجت را در حد کمال بر خواننده تمام کرده است:
-این کتاب به درد چه کسانی نمیخورد؟
-این کتاب احتمالا به درد چه کسانی میخورد؟
همین تیترها کافی هستند تا بتوانید تکلیف خودتان را مشخص کنید و تصمیم بگیرید که به خواندن کتاب ادامه بدهید یا خیر. حسن شهسواری معتقد است این کتاب به درد نوابغ نمیخورد. زیرا نابغهها در چهارچوب مشخصی قرار نمیگیرند و صرفا این گونه دستورالعملهای آموزشی آنها را از خلاقیت و نوآوری دور میکند. از نظر او این کتابنامهی راهبردی برای کسانی مناسب است که خود را نابغه نمیدانند، اما در عطش آفرینش اثری نبوغانگیز میسوزند.
۲. «حرکت در مه»
حسن شهسواری نویسنده ها را به سه دسته تقسیم کرده است:
یک. نویسنده ای که پیش از نوشتن مسیر را مانند روز روشن میبیند و برای تمام جزئیات مورد نظرش (از آغاز تا پایان داستان) برنامهریزی کرده است.
دو. نویسنده ای که قبل از آغاز چیزهایی از داستان خود میداند اما بعضی نکات هنوز برایش واضح و مبرهن نیست.
سه. نویسنده ای که هیچ اطلاعاتی از داستان خود ندارد و در جادهای بی چراغ شروع به حرکت میکند.
از نظر او ۹۵ درصد نویسندگان (اکثر جمعیت) در گروه دوم قرار میگیرند. یعنی نه تاریکی مطلق را میپسندند و نه روشنایی روز را. آنها "حرکت در مه" را برمیگزینند. یعنی مانند رانندهای که در مه رانندگی میکند، تنها چند متر جلوتر را میبینند و آرام آرام در طول جاده پیش میروند.
۳. «توشهی سفر»
آنهایی که نگارش داستان را از تاریکی مطلق آغاز میکنند و کورمال کورمال جلو میروند در واقع قصد دارند با شعلهی یک کبریت روشن در مسیری سرتاسر خاموش قدم بردارند. پرواضح است نویسنده ای که بتواند از هیچِ مطلق یک رمان شاهکار خلق کند، در چهارچوب مورد نظر کتاب جای نمیگیرد. یعنی چنین نابغهای هیچ گاه به نگارش پیشداستان و طراحی اولیهی شخصیت روی نمیآورد؛ بلکه همزمان با حرکت در تاریکی، مسیر را اندک اندک برای خودش روشن میکند. چنین تجربهای را بعضی از ما در نگارش داستان کوتاه داشته ایم. مثلا با یک جمله دست به قلم شدهایم، بی آنکه بدانیم پس از این جمله چه پیش خواهد آمد. اما صرفا مشغول نگارش شده ایم و دیده ایم کمکم شخصیتها از پشت دیوارها بیرون آمدهاند و رخ نشان دادهاند و دیالوگی گفتهاند. بعد کمکم اتفاقها شکل گرفتهاند و نامعلومها مشخص شده اند. در چنین پرداختی، معمولا نویسنده همراه با خواننده پیش میرود و همان اندازه که مخاطب را در پیشامدها غافلگیر میکند، خودش هم شگفتزده میشود. اما نکته اینجاست که شاید این روش در نگارش یک داستان کوتاه جواب بدهد، اما برای نگارش داستان بلند و رمان -و یا حتی نگارش داستان کوتاهی که دارای پیچیدگی های خاص شخصیتی میباشد و نیازمند طرح و نقشهی قبلی است- جسارت زیادی میطلبد. حمله به کاغذ و قلم، بدون این که تجهیزات لازم را همراه داشته باشید، ریسک بسیار خطرناکی است. برای همین نویسنده کتاب، بخش نخست کتاب را با عنوان "توشهی سفر" به نگارش در آورده است. در این بخش که شامل هشت فصل مجزاست، میآموزیم که چگونه ابزار و لوازم مورد نیازمان را برای شروع نگارش یک داستان خوب، جمعآوری کنیم و اصطلاحا بیگدار به آب نزنیم. بعضی از مفاهیم این بخش برای نویسندهای که پیش از اینها در مورد ساختار، پیرنگ، فرم و ... مطالعه داشته است، مروری بر آموختههای گذشته به حساب میآید. اما فصولی هم با این عناوین خواهید خواند که شما را از نزدیک با چالشهای نوشتن آشنا خواهد کرد:
- خودتان را اندکی دقیقتر بشناسید
- تغییر، تغییر و باز هم تغییر
- کلمه، ناموس نویسنده است
-فصلبندی در رمان
- اصول چهارگانهی ریتم و تمپو در رمان
و..
۴. «آغاز سفر»
پس از این که توشهی راه را برداشتید، میتوانید سفر واقعی خود را آغاز کنید. یکی از هیجان انگیزترین بخشهای کتاب نیز همین قسمت است، زیرا میتوانید گام به گام برای نگارش داستان خود برنامهریزی کنید. البته ممکن است در اولین برخوردتان با تقسیمبندیهای کتاب، اندکی سر در گم شوید. مثلا وقتی برای اولین بار بخش "شناخت طبع شخصیت" را میخواندم مدام از خودم میپرسیدم حالا که با چهارگونهی مختلف شخصیت و عناصر وجودی آن آشنا شده ام چطور میتوانم این فرم را روی شخصیتهای داستان خودم پیاده کنم؟
بعد کتاب را ورق زدم و دیدم نویسنده در انتهای همان فصل برای نمونه، طبع شخصیت رمان خودش را بررسی کرده است. با اطمینان میگویم مطالعهی نمونههای پیادهشده در انتهای هر فصل هیچ گونه ابهامی را در ذهن مخاطب باقی نمیگذارد. یعنی اگر یک نویسندهی نیمهحرفهای هم باشید، با این دستورالعمل میتوانید مسیر خودتان را پیدا کنید.
فصلهای بعدی از همین بخش که شما را برای واکاوی بیشتر شخصیتها همراهی خواهند کرد عبارت اند از: شناخت تیپ شخصیتی مایرز-بریگز(تیپهای شخصیتی شانزده گانه) و شناخت کهنالگوی شخصیت (برای فهم بهتر این بخش لازم است ابتدا ضمیمهی شماره ی یک کتاب را مطالعه کنید و با شخصیتهای اسطورهای آشنا شوید).
و بعد از همهی این مراحل بالاخره میتوانید برای داستان خود خلاصهی سیصد کلمهای و سه هزار کلمهای بنویسید.
۵. «طرح یک سوال»
سوالی که حتما در حین مطالعهی کتاب به ذهنتان خواهد رسید این است که برای ضدپیرنگها یا انواع دیگر داستان با شخصیتپردازیهای متفاوت که از الگوی مورد نظر کتاب پیروی نمیکنند چه باید کرد؟
اما باید در نظر بگیرید که این کتاب ذائقهی حداکثری را در نظر گرفته است. یعنی فرمی را به عنوان الگوی ثابت در نظر گرفته است که کاربرد بیشتری در میان نویسندگان دارد و اصطلاحا الگوپذیر نیز هست. زیرا فرمهای متفاوت و حتی نامتعارف-خصوصا آنهایی که الگوی تعریفشدهای ندارند- قابل اندازهگیری نیز نیستند و ارائهی یک برنامهی مدوّن از روند پیشروی آنها عملا غیرممکن است.
۶. «سخن آخر»
در مجموع باید گفت، برای کسی که طرح و ایدهای مشخص را در سر میپروراند و به بیان دیگران قلم رسا و گیرایی دارد، این کتاب یک نقشهی راه است. یعنی اگر هیچ تجربه ای در نوشتن ندارید و بدون طرح و نقشه ی قبلی به یک باره تصمیم گرفته اید رمان بنویسید، این کتاب شما را سر در گم خواهد کرد. شاید بهتر باشد بگویم اگر نویسنده ی خوبی هستید و قصد دارید یک داستان بلند یا رمان بنویسید و هنوز نتوانسته اید به ترس خود غلبه کنید، این کتاب با رهنمودهای قدم به قدم کاری میکند که ترس درونیتان را کنار بگذارید و افکارتان را مکتوب کنید. در واقع با این پیش فرض که هر نویسنده ای برای نگارش یک داستان بلند احتیاج به شناخت دقیق شخصیت هایش دارد و نمیتواند صرفا به نبوغ و الهامات آنی تکیه کند، راهکارهایی به شما ارائه میدهد تا صفحات زیادی را صرف نگارش یک پیشداستانِ پر و پیمان کنید و آن وقت با خیال راحت سراغ نگارش داستان اصلی بروید. اگر اهل طرح نویسی و جزئی نگری نیستید، یا اگر نگاهتان به داستان نویسی صرفا یک عمل تفننی است، پیشنهاد می کنم کتاب دیگری را برای مطالعه انتخاب کنید. این کتاب را زمانی باید بخوانید که اهتمام جدی برای نگارش یک داستان بی نقص داشته باشید.