اولین کارگاه نقد شعر اردوی سوم دوره ششم آفتابگردان ها عصر چهارشنبه با حضور محمدحسین انصاری نژاد، حیدر منصوری و سیدوحید سمنانی با شعرخوانی5 شاعر آفتابگردان برگزار شد.
در ابتدای این کارگاه، «محمدعلی درّریز» به خوانش چند رباعی پرداخت: «ساده است نه پشت پا به دنیا بزنید/ در شب موج دل به دریا بزنید/ حلاج شدن کار چنان سختی نیست/ کافی است فقط پنبه ی حق را بزنید»
محمدحسین انصاری نژاد در نقد این اشعار اظهار داشت: رباعی های دغدغه مندی شنیدم و مرا یاد رباعی های اعتراضی سیدمحمدمهدی شفیعی انداخت. درونمایه طنز گزنده اجتماعی همراه با رندانگی زبانی و بار کشیدن از آرایه هایی چون ایهام در جمع نقاط قوت این رباعی ها را تشکیل می داد.
از سوی دیگر کارشناسان ادبیات معتقدند در قالب رباعی شاعر باید تمام انرژی شاعرانه را روی مصرع چهارم بگذارد اما در بعضی این رباعی ها احساس می شد که مصرع آخر در ابتدا سروده شده است.
حیدر منصوری نیز در ادامه تصریح کرد: شاید خیلی از دوستان هم و غمشان در رباعی در مصرع آخر باشد در حالیکه به نظر بسیاری از اساتید، شاعر هیچ وقت نباید از بیت اول در رباعی غافل شود. در حالیکه بسیاری از شاعران جوان از بیت اول و ارتباط آن با بیت دو غافل می شوند. شاید دقت در بیت اول از بیت دوم هم مهم تر باشد. در مجموع رباعی های آقای درّریز خیلی خوب بود.
«محمدعلی مرادزاده» از شهر گرگان شاعر دیگری بود که در این نشست شعرش مورد نقد و بررسی قرار گرفت: «دستتُ روی دستگیره ی در/ روی این ماشه تفنگ نزار/ جون این مرد ماشه رو نچکون/ جون این مرد دستتُ بردار»
منصوری در نقد این ترانه تصریح کرد: ترانه یکی از قالب هایی است که نسل جوان جرات کردند و در آن به قلم فرسایی پرداختند. چون واقعا قالب سختی است علی رغم ظاهر ساده ای که دارد. به نظر من آقای مرادزاده از پس این کار برآمده و توانسته بود حق مطلب را ادا کند. یکی از تکنیک های ترانه تکرار است که در این شعر به خوبی از آن استفاده شده بود. هرچند امیدواریم به صورت جسته و گریخته به این قالب نپردازد بلکه به آن به صورت حرفه ای نگاه کند.
انصاری نژاد در ادامه بیان کرد: در این ترانه عاطفه و حس و صمیمیت و شفافیت زبانی و خوش موسیقی بودن دیده می شد. در جاهایی نیز تاثیر از ترانه های افشین یداللهی وجود داشت. در خصوص ترانه باید به این نکته توجه کرد که در این قالب نباید سطحی نگر و ساده اندیش بود بلکه باید به شاعرانه بودن ترانه توجه کرد. از سوی دیگر نوسانات زبانی را می توان یکی از ایرادات این ترانه دانست که امیدوارم رفع شود.
سمنانی نیز خاطرنشان کرد: ترانه با توجه ظرفیت تازه ای که در 40 سال اخیر پیدا کرده است هنوز جای کار دارد. با وجود اینکه بسیاری از اساتید و بزرگان ادبیات به این قالب روی خوش نشان ندادند. اما سوال مهم این است که آیا ما شعر بنویسیم تا آهنگ روی آن گذاشته شودد یا براساس یک ملودی شعر بگوییم. در این خصوص مهم ترین نکته گره خوردگی هرچه بیشتر شعر و ملودی خواهد بود. به همین دلیل بسیاری از کارشناسان معتقدند ترانه سرا باید با هنر موسیقی آشنایی داشته باشد تا ترانه هایش قابل اجرا باشد.
«حسین صبح خیز» نیز شاعر دیگری از گیلان بود که ترانه خواند: «من زیر بارون توی جنگل پیش دریا/ تو غرق دود و بُرجای انبوه هستی/ تقصیر گیلانه که من دلتنگ هستم/ تقصیر تهرانه که تو بی روح هستی»
انصاری نژاد با بیان اینکه ترانه خوب و دلنشین و با عاطفه خوبی شنیدیم، گفت: در ابتدای ترانه که با تضاد بین تهران و گیلان همراه بود، انتظار داشتم با بن مایه تفکری عمیق تری ادامه پیدا کند ولی چنین اتفاقی نیفتاده بود. این ترانه نشان دهنده استعداد زیاد شاعر دارد ولی برای رشد بهتر نیازمند تلاش بیشتر است.
منصوری نیز منتقد بعدی بود که در خصوص این ترانه عنوان کرد: در مقایسه با ترانه شاعر قبلی فضای این دو ترانه متفاوت بود. این ترانه حسی تر بود و شروع ترانه مخاطب را به این سمت می برد که گویا شاعر می خواهد به تقابل زندگی شهری و روستایی بپردازد. اما چنین اتفاقی نیفتاده بود.
سمنانی نیز در ادامه بیان کرد: در ترانه های امروز بیش تر از استعاره از تشبیعه استفاده می شود چراکه مخاطب راحت تر با آن ارتباط برقرار می کند. دو تشبیه خیلی خوب در این ترانه دیده می شود که نشان از استعداد این شاعر جوان دارد.
«سیدمحسن علوی» شاعر مشهدی نیز غزلی آیینی خواند و انصاری نژاد در نقد آن تصریح کرد: بسیاری از شعرهای آیینی موضوع آیینی دارند ولی اینکه چقدر موضع آیینی دارند سوال مهمی است. اینکه چقدر شعرهای آیینی امروز با دردهای انسان امروز ارتباط دارد و چقدر به آموزه های اهلبیت می پردازد نکته قابل توجهی است. برای مثال قصیده ناصرخسرو با مطلع «حاجیان آمدند با تعظیم» در مقایسه با قصاید خاقانی درباره معصومان، آیینی تر است. چرا که موضوع شعر بسیار تاثیرگذارتر و دغدغه مند تر است.
آخرین شاعری که برای شعرخوانی دعوت شد،«عباس جواهری رفیع» شاعر جوان قمی بود که به خوانش دو غزل کوتاه با این مطلع ها پرداخت: «شاید شبی قسمت کنم دارایی ام را/ تنهایی ام تنهایی ام تنهایی ام را» و « در میان سایه ها تنهای تنهای با خودش/ هی قدم زد زیر باران نیمه شب ها با خودش»
انصاری نژاد در نقد و بررسی این دو غزل کوتاه اظهار کرد: به نظر من بیت «هرگز نفهمیدی برایت شعر گفتم/ من مادری لالم که تو لالایی ام را ...» یکی از بهترین بیت های این شعر است. از سوی دیگر امیدوارم من فردی در شعرهای آقای جواهری گسترده تر شود و هم چنین سهل ممتنع بودن زبانی شاعر می تواند شعرهای او را زیباتر کند.
منصوری نیز خاطرنشان کرد: با همه سادگی این دو شعر در بعضی جاها رگه های هندی بودن را با تصویرسازی های خاص آن می توان دید و جاهایی که شعر به این سمت می رفت، موفق تر می شد. در بیت پایانی غزل اول ذهن خواننده درگیر می شود که ادامه شعر چه می شود و این یکی از تکنیک های شاعرانه خوب است. در این بیت هم با تشبیه بدیعی روبرو بودیم و همچنین موسیقی بین لال و لالایی زیبا بود. استفاده از آرایه تکرار نیز از جمله نکات مثبت شعرهای جواهری رفیع بود.