پنجمین کارگاه نقد شعر اردوی سوم دوره ششم آفتابگردان ها در بوشهر عصر شنبه با حضور علی داودی و محمدجواد آسمان با شعرخوانی شاعران آفتابگردان برگزار شد.
«وحید صدیقی» از مشهد غزلی با موضوع آزاد با این بیت آغازین خواند: « ای نفس ای اشتیاق ساده بودن/ رفتن بی آمدن مساوی مرگ است/ جادوی مردابی و مساوی گرداب/ رو به تو پارو زدن مساوی مرگ است»
علی داودی در نقد این شعر اظهار داشت: این شعر ردیف خاصی داشت. جدا از تازه و کهنه بودن آنقدر صراحت داشت که همه شعر حول محور ردیف باید می چرخید و می توان گفت ردیف صرفا کامل کننده ابیات نبود. در زبان ضعف هایی دیده می شد که این نقص شاید بی تاثیر از نقش محوری ردیف نبود.
وی افزود: این شعر از آن شعرهایی است که بارها باید آن را خواند و دقت نظر خاصی داشت. بعضی ترکیب سازی ها نیز باعث ابهام شعر شده که لازم است مورد بازبینی قرار بگیرد.
محمدجواد آسمان نیز اظهار کرد: نو بودن فضاها برای من قابل توجه بود. چه در ابتدای غزل که مخاطب نفس است چه بعد از آن که مخاطب معشوقی است که شاعر با آن حرف می زند و این امر نشان از نو بودن آن دارد.
وی ادامه داد: از سوی دیگر من با دومخاطبه بودن شعر نتواستم کنار بیایم هرچند التفات صنعت ادبی است. چون ناگهانی بودن تغییر تخاطب از نفس به معشوق اذیت کننده بود.نکته دیگر استفاده کردن از اختیارات شاعرانه از جذابیت های شعر کم نکرده بود و نشان از توانمندی شاعر داشت.
«محمداحسان افتخاری» نیز غزلی با این مطلع خواند: «نوشته ام که بخوانی بخوان که بنویسم/ بخوان که با تو بگیرم زبان که بنویسم»
داودی در خصوص این شعر تصریح کرد: خیلی شعر صمیمی، ساده، مختصر و خوبی بود و ردیف خوبی نیز داشت. استفاده از خواندن و نوشتن به عنوان ردیف بسیار جذاب و جالب بود. انتخاب این ردیف پیوند خوبی با اندیشیدن دارد و تاکید بر این نوشتن در هم ابیات نیز بسیار قابل توجه بود. هرچند در بیت آخر با نوعی ابهام مواجه بودیم.
آسمان نیز در ادامه گفت: شاعر رابطه متقابلی با مخاطب برقرار می کند و گویا این نوشته قرار است مورد توجه مخاطب قرار بگیرد. در طول شعر حرف نهایی شاعر را نمی شود فهمید غیر از نکته بیت آخر که در باره مرگ است بقیه شعر درباره خوب نوشتن است. این موضوع را می توان از یک سو ضعف کار و از سوی دیگر می توان این مقدمات را برای بیت آخر دانست.
وی گفت: ردیف "که بنویسم" در بعضی ابیات خوب جانیفتاده بود و بیت آخر هم که بیت کلیدی شعر است به دلیل همین ردیف دچار ابهام است و باید شاعر ابهام زدایی کند.
«محمدعلی بیگی» از قم نیز به خوانش غزل خود پرداخت: «کودکی دارد جهانم را به هم می ریزد و/ می سراید شعر، عقل نیمه استدلالی ام»
داودی در نقد شعر گفت: متاسفانه ساخت غزل امروز به گونه ای است که نمی شود مشخص کرد وضعیت غزل امروز چگونه است. غزل امروز موضع مشخصی ندارند. در این شعر نیز تک تک ابیات به صورت مستقل خوب اند اما در یک نگاه کلی حرف مشخصی نمی زند. در بیت ها توازن و تناسب بود اما معماری کلی آن باید بازنگری شود.
آسمان اظهار کرد: در غزل سرودن یک نکته مهم توجه به تطابق زمانی است. بسیاری از دوستان جوان در اشعار خود به زمان توجه ندارند و و اختلاف زمانی بین فعل وجود دارد. در طول دوره های مختلف، شعر فارسی فرازهای زبانی مختلفی را هم طی کرده است به طوری که بسیاری از قالب ها و کلمه ها امروز کاربردی ندارد.در وضعیت امروز زبان فارسی از حیث گونه زبان و قالب امکاناتی دارد که ما حق داریم از همه این ها استفاده کنیم. امروز نمی توانیم به کسی خرده بگیریم ک چرا غزل مولانایی می گوید. ولی وقتی که مجموعه ای ازاین گونه های زبانی را می خواهیم استخدام کنیم بایستی کل کار یکدست از آب دربیاید.
«وحید کاوند» نیز دیگر شاعری بود که شعر آیینی با این مطلع خواند: «چون تو در عالم نزاییده است هرگز مادری/ پس نمی آید همانندت وجود دیگری»
آسمان در خصوص قافیه این شعر گفت: همه هویت قافیه هویت موسیقیای است و اگر این موسیقی نباشد قافیه قابل قبول نیست. برای مثال در قافیه دلبری و برتری و فعل می بری تکیه و لحن تغییر می کند به همین دلیلی از دلچسبی کل شعر کم می کند. استفاد از تعبیر پنج تن در یک بدن آنچنان که باید جالب نیست و می توان از جایگزین های بهتری استفاده کرد.
داودی نیز بیان کرد: شعر خوبی در نگاه کلی بود اما دارای اشکال های جزیی است که می توان با بازبینی دیگر آن ها را مورد اصلاح قرار داد. بعصی از ترکیب ها مثل ای کریم کل عالم، می توان فهمید که، ای اصول اصل عالم و... قابل تغییر و ویرایش است.
«محمدسعید زارع» شعر خود با این بیت نخستین را قرائت کرد: «میان خاطراتم در عذابی کهنه می سوزم/ رسید امروز اما هم چنان درگیر دیروزم»
داودی خاطرنشان کرد: در بیشتر بیت ها قافیه حضور دارد و سیر بیت رسیدن به قافیه است. به عبارت دیگر قافیه ها قابل حدس بودند در اکثر موارد. نوعا در ابیاتی که مصرع اول ختم به که یا واو عطف می شود، اشکال وزنی نیست اما موسیقی افت می کند و دلپسند نیست. مشکل اصلی این است که تنوع کلمات شاعران امروز بسیار کم است به همین دلیل است که از حرف های اضافه و... زیاد استفاده می کنند.
آسمان نیز در ادامه بیان کرد: برای من بیت دوم و سوم غزل از اهمیت بالایی برخوردار است. همه می گویند بیت اول حکم سردر خانه است تا مخاطب را برای ادامه دادن جذب کند. به نطر من بیت دوم و سوم در حکم بدنه شعر و ارتباط دهنده بیت اول با کل شعر هستند. در این غزل آنجایی که شعر تصویری بود جذاب تر و دلنشین تر بود هرچند شاعر صرفا نباید تصویرآفرینی کند بلکه حرفهایش را هم باید بزند.
«سیدحسین حسینی» نیز دیگر شاعری بود که شعری با این مطلع خواند : «دوباره میرسم آیا به آسمان خودم/ به جایگاه رفیعم به بی کران خودم»
آسمان در نقد شعر گفت: تطابق زمانی بیت ها مشکل این شعر نیز بود. ردیف ها در دوسه جا، جا نیفتاد اما در همه بیت ها خوب نشسته است. داودی نیز خاطرنشان کرد: بعضی اشکال های زبانی نیز در این شعر وجود دارد که باید مورد بازبینی دوباره قرار بگیرد. با حذف بعضی بیت های خنثی می تواند غزل خوبی شود.
«علی حقیقی» از کرمانشاه شعر محاوره ای با موضوع زلزله زده های کرمانشاه خواند: «با چشمای خیس و با لبهای خشک/ با پلکای خاکی با روی کبود/ توُ این کوچه ها هی می گشت و می گفت/ مگه خونه ما همین جا نبود» داودی در خصوص این شعر محاوره تصریح کرد: در این شعر با نگاهی دینی و مذهبی به زلزله کرمانشاه پرداخته اند و قابل توجه است. آسمان نیز گفت: موضوع دردآوری است و طبیعی است که رویکرد شعر عاطفی باشد از پس ماجرا هم خوب برآمده است و انتخاب زبان محاوره به صمیمی تر شدن شعر کمک کرده است.
«علی سیار» از گیلان نیز ترانه ای با این مطلع خواند: «شب قرق کرده کل دنیارو/ یاس های سفید پژمرده ن/ شهر در رفت و آمده اما/ خیلی وقته که عابرا مُرده ن»
آسمان پس از شعرخوانی این شاعر در نقدی کوتاه با اشاره به زبان و عاطفه شعر گفت: مصرع «تشنگی با عطش برابر نیست» قابلیت ضرب المثل شدن دارد و کار خوبی بود.
«سیداحمد میری» نیز شعری با این مطلع خواند: « برچهره های یخ زده ی نیمه سوخته/ نخ های لخته بسته دهان های دوخته» و آسمان در خصوص آن گفت: در این شعر با استحکام زبان خیلی خوبی مواجه بودیم و تنها بندی که به قوت بقیه ها نبود بند طناب بود که اگر حذف شود به کل شعر ضربه ای نمی زند.
طاها زحمتکش نیز غزلی با این بیت آغازین خواند: «این دل دیوانه دیگر بعد از این در بند نیست/ مثل گیسویی رها در قید چون و چند نیست» داودی در نقد شعر اظهار کرد: معمولا در شعرهایی که در مصرع دوم یکی از ادات تشبیه وجود دارد و ردیف "نیست" است، کژتابی ایجاد می شود.
آسمان نیز تصریح کرد: شاعر خوب از پس قافیه ها برآمده است. خیلی از شعرهای امروز خوب اند ولی دل آدم را نمی لرزاند. البته این حسن است که شعر سالمی بگوییم اما آن تازگی که باید باشد در خیلی شعرهای امروز نیست.
«رضا شفیعی» و «امیرحسین خوشرو» نیز دو شاعری بودند که تنها به شعرخوانی پرداختند و به دلیل کمبود زمان اشعارشان مورد نقد قرار نگرفت.