در سومین روز از اردوی آفتابگردانهای دوره ششم ناصر فیض در رابطه با شعر طنز و ویژگیهای آن صحبت کرد.
او با اشاره به اینکه طنز چیز نوظهوری نیست از ابتدا وجود داشته است گفت: «در كتابی به اسم درخت آسوريک که به زبان پهلوی است مناظرهای بين درخت و يک بز دیده میشود که نشان از قدمت زبان طنز دارد.» وی ادامه داد: «طنز جایی استفاده میشود که نتوان مستقیما حرف زد. مثلا حافظ به ظلم امير مبارزالدين اعتراض ميكند. اما رندی حافظ به گونهای است که به او اجازۀ دوباره صحبت کردن میدهد.»
فیض افزود: «اصل و اساس طنز بر مبنای تضاد و تناقض است. گاهی هم اغراق درونمایۀ اصلی طنز را تشکیل میدهد. به عبارتی طنز جمع اضداد است که هنرمندانه اتفاق میافتد. پس شاعر طنزپرداز این تضادها را میبیند.» او در ادامه گفت: «طنز در نهایت به سمت عدالتخواهی پیش میرود. هر جا که باشد میخواهد حقی را بگیرد یا تذکری را بدهد.»
این شاعر با بیان اینکه تقسیمبندی هجو، هزل و طنز صحیح نیست گفت: «معتقدم طنز در رأس است و یک گرایش اجتماعی دارد که در فکاهه وجود ندارد. شاعر طنزپرداز گاهی اصطلاحا خودش را به آن راه میزند درحالیکه در واقعیت همهچیز را میفهمد و میداند. امروزه بسیاری از شاعران جنبههای اجتماعی طنز را کمتر رعایت میکنند. چرا یک شاعر طنزپرداز خوبتر است؟ چون به جانش رسیده، حرف میزند و به گونهای حرف میزند که باز هم بتواند و محکوم نشود.»
او سپس به دلایل تحول طنز در دوران مشروطه اشاره کرد و افزود: «دلیل این ارج نهادن به طنز ناآرامی و ظلم موجود در جامعۀ آن زمان بود که شاعران را به سمتی سوق داد که در قالب طنز حرف خود را بزنند. حال از همین عده برخی فقط فکاهی مینوشتند. فکاهی در اینجا به خاطر این است که حرفت را بتوانی بزنی و محاکمه نشوی. شاعرانی نظیر ابوالقاسم حالت یا منوچهر احترامی از همین فکاهی نوشتن معروف شدند. چرا؟ چون حرف مردم را میزدند.»
فیض در ادامه اظهار داشت: «هر شاخه از طنز ظرفیتی است و نباید دست کم گرفته شود اما آن دسته از کارهایی که بیشتر به مسائل اجتماعی میپردازند ارزشمندترند.»
او سپس به تبیین ویژگیهای شعر طنزِ امروز پرداخت و گفت: «در جامعۀ دارای تنش امروز، طنز نمود بیشتری پیدا میکند. در حالیکه در جامعۀ آرام شاید کمتر به طنز پرداخته شود. وقتی شاعر سیاستمداری را به جهت حرف نابهجایش با طنز به انتقاد میگیرید، عموم مردم دلشان خنک میشود و میخندند. همین باعث ماندگاری طنز است.»
وی در ادامه به ارزش و اهمیت هزل پرداخت و گفت: «در هر حال هزل هم ظرفیتی است، آنقدر که سعدی که آموزگار سخن است و گلستان را نوشته، از این ظرفیت بهره میبرد. خیلی اوقات باید از این ظرفیتها استفاده کرد. مثلا یک شخصیت سیاسی را که خط و نشان میکشد نمیتوان با نصیحت مورد خطاب قرار داد بلکه باید به زبان خودش و با بهرهگیری از انواع ظرفیتها او را نقد کرد تا تاثيرش را بگذارد.»
در پایان چند تن از شاعران طنزپرداز به خواندن شعرهای خود پرداختند.