اولین اردوی آقایان عضو هفتمین دوره آموزشی شعر جوان، آفتابگردانها، کار خود را این بار با 90 شاعر جوان از نقاط مختلف کشور آغاز کرد. علیمحمد مؤدب، شاعر و مدیرعامل مؤسسه شهرستان ادب، در اولین کلاس این دوره آموزشی که عصر سهشنبه، نهم مرداد، با موضوع «جهان شعر و جهان شاعر» برگزار شد، به بیان نکاتی پیرامون شعر و سلوک شاعرانه پرداخت.
او در ابتدای سخنش با بیان اینکه همیشه افراد بسیاری به سمت قلهی شعر حرکت کردهاند اما فقط تعداد اندکی به آن رسیدهاند، گفت: «اما رسیدن به قلههای شعر با شعر گفتن محقق نمیشود و تنها راه تحقق آن شاعر شدن است. هرچند ممکن است کسی با یادگیری فن، شعر بگوید ولی آنچه ارزشمند است شاعر است و شعر متمایز تنها میتواند محصول شاعری متمایز باشد». او در ادامه یکی از مشکلات شعر امروز را تمرکز بر روی محصول و شعر بهجای تمرکز بر شاعر و خالق، دانست و سپس با طرح این سؤال که «چرا شعر؟» گفت: «پاسخ به این سؤال منجر به شناختی خواهد شد که باعث میشود برای سفر سنجیده و درست به سمت شعر و شاعری نقشه داشته باشیم و گاهی مسیرمان را ارزیابی و نقد کنیم، پس اگر به این شناخت برسیم راهمان راه سادهتری خواهد بود»
شاعر کتاب «دستخون» در ادامه افزود: «شعر دو ایستگاه دارد؛ ایستگاه متن و میراث ادبی و ایستگاه زندگی؛ و آنجا که شاعر و شعر او را متمایز میکند ایستگاه زندگی شاعر و یا همان سلوک شاعرانه اوست. در حقیقت ایستگاه اول و آخر، ایستگاه زندگی است و شعر اصیل از ایستگاه زندگی آغاز میشود و به همین ایستگاه ختم میشود و مطالعه آثار دیگران و شرکت در انجمنهای ادبی تنها ایستگاه میانی است». وی با تکرار این موضوع که شاعری یک نوع زیستن و مقامی از مقامات انسان است، راه رفتن بهسوی این سبک از زندگی را دقت در زندگی شاعران بزرگی مانند و همچنین مطالعه زندگی عرفا و اولیای خدا دانست. او ابتدا درباره اهمیت مطالعه زندگی شعرای بزرگ گفت: «شاعران بزرگ به نگاه شاعرانه رسیدهاند و میتوانند از هر چیزی حرف تازهای بزنند و ما اگر مانند آنها نشویم و معمولی بمانیم نخواهیم توانست حرف تازهای بزنیم؛ چون سرچشمه تازگی روح ماست و باید برای متمایز شدن و حرف تازه گفتن از درون تغییر ایجاد شود، تا این شاعرانگی در تمام حالات با انسان همراه شده و شاعر در همه حال شاعر باشد». سپس درباره مطالعه زندگی علما به این نکته اشاره کرد که «شعر از مادهی شناخت است و اولیا از همه بهتر عالم را شناختهاند» و شاعران را به مطالعه سیره ائمه و سننالنبی و همچنین سیره عرفا و شهدا دعوت کرد.
او سپس با این مقدمه که تنها شاعر میتواند حرف تازهای بزند، به بیان خصوصیات شاعر پرداخت و افزود: «شاعری یک سبک زندگی یا به عبارتی، یک کار تماموقت است و نمیشود لحظهای از آن غافل شد». او همچنین اضافه کرد: «کار شاعر سفر سایههاست، رفتن به سفر سکوت است. او همواره به دنبال شناخت و توجه به چیزهایی است که دیگران نمیبینند و اصولاً شاعری همین توجه کردن و مدیریت توجهات شاعرانه است». او تأکید کرد که این تنها «شاعر» است که میتواند حرف تازهای برای گفتن داشته باشد پس برای حرف تازه گفتن راهی جز شاعر شدن رویکرد شاعرانه به ادراک و توجه وجود ندارد.
مؤدب پس از آن با تکرار این گزاره که شعر از شناخت میآید، گفت: «شاعر در یک لحظهی پرتنش -چه تنش مثبت، چه تنش منفی- شناختش در قالب اثری زبانی جلوه میکند و این دریای شناخت را بارشهای ریزی که زندگی ما را شکل میدهند و همین جزئیات زندگی روزمره، ایجاد میکند». او سپس ادامه داد: «هرچند که در گفتگوهای تمام آدمها و تعاملات آنها میتوان رگههایی از شاعرانگی را دید، ولی اغلب هنرمند و شاعر یکجور با اتفاقات عادی زندگی برخورد میکند و یک فرد عادی طور دیگری. شاعر احساساتی نیست، حساس است و البته در مقابل اتفاقاتی که به نظر ساده میآیند گاهی دچار تنش و احساسات میشود و همین حساسیت نسبت به جزئیات زندگی روزمره است که شاعر را از آدمهای معمولی متمایز میکند و اینگونه است که شاعر می تواند کلمات و لحظات و دریافتهایی از زندگی را در قالب شعرش جاودانه کند و به دنیای ادبیات هدیه کند».
او سپس با اشاره به اینکه این شاعرانگی و حساسیت گاهی شاعر را می آزاد، وقت او را میگیرد و در نظر بقیه ممکن است احساسات او بیهوده به نظر برسد، گفت: «با تمام دشواریهای این مسیر، برای شاعر بودن، باید در یک ساحتها و ساعتهایی غیرمتعارف بود. میبینید که برخی ادای شاعری درمیآورند و تلاش میکنند با ادا خود را غیرمتعارف نشان دهند و من معتقدم همین ادا و تظاهر برای شروع به یک معنا درست است. برای