بعد از چاپ کتاب هایی چون «شاعر آینه ها» (چاپ اول، 1368،محمدرضا شفیعی کدکنی) و «بیدل، سپهری و سبک هندی» (چاپ اول، 1367،سیدحسن حسینی) بود که توجه ویژه ای به سبک هندی در ایران شد و همین توجه ویژه زمینة تاثیر شعر بیدل بر اشعار شاعران انقلاب اسلامی را فراهم کرد و رفته رفته مختصات و ویژگی های سبک هندی در شعر شاعران دوره انقلاب اسلامی –خاصه غزلسرایان- نمود بیشتری پیدا کرد.
این تاثیرات را کم و بیش می توان در شعر شاعرانی چون محمدعلی بهمنی، سهیل محمودی، یوسفعلی میرشکاک، سلمان هراتی، احمد عزیزی، قیصر امین پور و... دید؛ اما وقتی از عصر این شاعران رد می شویم، در دهه 80 با آثار فاضل نظری، شاعری از نسل شاعران جوان انقلاب اسلامی مواجه می شویم که توانسته به خوبی ظرفیت های موجود در شعر سبک هندی را شناسایی کند و در سروده های خود به کار گیرد؛ طوری که توانست عنوان شاعر جریان ساز دهة 80 را به خود اختصاص بدهد. در راستای موفقیت های فاضل نظری و مورد استقبال قرار گرفتن غزل هایش، شاعران جوان تازه کار به خلق آثار در سبک و سیاق او پرداختند که امروزه شاعران جوان دنباله روی فاضل نظری با عنوان شاعران «معناگرا» یاد می شوند و مجموعه شعرهایی با پیشانی نوشت «شعر معناگرا» چاپ می کنند.این اتفاق در شعرجوان ایران، در عین حال که طرفداران بسیاری دارد، منتقدانی نیز دارد که گهگاه در فضای مجازی و حقیقی به تخریب آثار شاعران معناگرا می پردازند! یکی از مهم ترین دلایل اینگونه نقدهای تند را می توان عدم آشنایی کامل این شاعران جوان به وجوه مختلف شعر فاضل نظری و سبک هندی برشمرد که گاه با تقلید های صرف و فرودهای آنچنانی، بهانه دست منتقدان می دهند.
شعر معناگرا چیست؟!
برخی منتقدان عبارت «شعر معناگرا» را که بر جلد این مجموعه شعرها نقش بسته، بی معنا و بی مفهوم قلمداد می کنند؛ اما باید گفت که با توجه به بن مایة این مجموعه شعرها، عبارت «شعر معناگرا» شایسته ترین نامی ست که می شد بر روی این مجموعه ها گذاشت. اکنون فقط باید تشریح کرد که شعر معناگرا به چه نوع شعری گفته می شود؟! می دانیم که صناعات ادبی در ادبیات فارسی به دو دسته تقسیم می شوند.آوایی و معنایی.آرایه های آوایی یا همان لفظی عبارت است از واج آرایی، جناس و انواع آن و... و آرایه های معنوی عبارت است از تضاد، متناقض نما، تشخیص، اغراق، اسلوب معادله، تشبیه، مجاز، کنایه، سوال و جواب و... .از این رو می توان گفت که شعر معناگرا، شعری ست که عناصر معنوی بر عناصر آوایی آن غلبه دارد.یعنی در این گونه شعرها معنا فدای لفظ نمی شود.در هشت مجموعه ای که از سوی انتشارات سوره مهر با پیشانی نوشت «شعر معناگرا» چاپ شده است این ویژگی ها کاملا مشهود است.
شعر همه شاعران سبک هندی، بیدل دهلوی، صائب تبریزی، حزین لاهیجی، کلیم کاشانی و همه و همه نیز شعری ست معناگرا؛ زیرا این شاعران به معنی بیش از لفظ توجه داشتند. ارتباطی که بین شعر شاعران معناگرای جوان امروز با شعر شاعران سبک هندی آن زمان دارد، دقیقا در بهره جستن از آرایه های معنوی ست که منجر به توجه بیش از حد این شاعران جوان به معنا شده است و اشعارشان در زیر مجموعه شعرهای معناگرا تقسیم بندی می شود.
در این یادداشت، از دریچه ی سبک هندی نگاهی خواهیم داشت به غزل های یکی از این شاعران «نئوهندی سرا»ی شعر جوان ایران، سجاد سامانی. او از شاعران خوش نام این روزهای شعر جوان کشور است.سامانی متولد 1371 در تهران است.از سجاد سامانی تا به اکنون دو مجموعه غزل«ایما»(چاپ اول، 1394) و «سالیان» (چاپ اول، 1397) از سوی انتشارات سوره مهر با مُهر «شعر معناگرا» چاپ شده است که مجموعا 80 غزل را در برگرفته اند.
با نگاهی به بسامد ویژگی های غزل های سجاد سامانی اعم از آشنایی زدایی، پارادوکس، به کارگیری زبان عامیانه، تشخیص، تلمیح، نبود ارتباط عمودی در غزل و... می توان گفت که قریب به اتفاق غزل های او هندی وار هستند.در ادامه برخی ویژگی ها و مختصات سبک هندی در غزلیات چاپ شدة سجاد سامانی را در دو دفتر شعرش، بررسی خواهیم کرد:
استفاده از تلمیح های اسلامی
از همه صنایع، از همان آغاز تلمیح بیشتر مورد توجه هندی سرایان قرار گرفته است.شاعران سبک هندی چون همیشه در صدد گنجاندن مفاهیم بلند در یک مصراع و یا نهایتا در یک بیت بودند و انجام دادن این کار در اکثر مواقع شاید تنها با به کارگیری تلمیح امکان پذیر بود، از این رو توجه ویژه ای به این صنعت داشتند و همچنان نیز دارند. دلیل این توجه را می توان در ایجاز نهفته در آرایه تلمیح دانست. در بطن تلمیح دو آرایه ادبی تشبیه و مراعات النظیر نیز وجود دارد.سجاد سامانی نیز مانند همه شاعران هندی سرا، به آرایه تلمیح توجه خاص دارد.
مطالعه تلمیحات شعر سامانی نشان می دهد که او از تلمیحات شعرای پیشین بیشتر بهره جسته است و البته مانند پیشینیان سبک هندی بیشتر سراغ تلمیحات اسلامی رفته است:
بس که زیبایی اگر یوسف تو را می دید نیز
چنگ بر پیراهنت می زد زلیخا پیشکش
(ایما صفحه 85)
حاضرم در عوض دست کشیدن ز بهشت
بوی پیراهن یوسف بدهد دستانم
(ایما، صفحه 55)
مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم
(سالیان، صفحه 7)
نه مثل ساحران پستم نه چون پیغمبران والا
عصا انداختم بی سحر و بی اعجاز برگشتم
(سالیان، صفحه 85)
بی توجهی به اسلوب معادله، اصلی ترین شاخصة سبک هندی
اسلوب معادله از آرایه هایی هست که در طول تاریخ سبک هندی ابزار دست شاعران هندی سرا بوده و امروزه که تب هندی سرایی بین شاعران جوان بالا گرفته است مکرر مورد استفاده قرار می گیرد.هرچند شاعران جوان در پرداخت این ساختارِ بیتی گاه دچار ضعف هایی می شوند، در مواردی به ابیات درخشان نیز برمی خوریم. اما به نکتة جالب توجهی بعد از مطالعه دو دفتر شعرِ سجاد سامانی رسیدم.با خواندن دقیق غزلیات او در می یابیم که سجاد سامانی علارغم اینکه به دیگر ویژگی های سبک هندی توجه نسبتا ویژه ای دارد، به اسلوب معادله که اصلی ترین شاخصة سبک هندی ست بی توجه است.در میان دو دفتر شعر او تنها به چند بیت با ساختار اسلوب معادله ای برمی خوریم:
زبان حال دلم را کسی نمی فهمد
کتیبه های ترک خورده خواندش سخت است
(ایما، صفحه41)
در من دلسنگ شور انتظار انداختی
ماهی مرداب را در جویبار انداختی
(سالیان، صفحه 71)
ایجاد یک فضای صمیمی بین مخاطب و شعر با به کارگیری اصطلاحات و الفاظ عامیانه
شعر در دوره سبک هندی به نوعی از انحصار دربارها خارج و وارد متن جامعه و زندگی مردم شد و همانقدر که گسترة مخاطبان شعر افزایش پیدا کرد، تعداد شاعران نیز رو به افزونی قرار گرفت. استاد ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات فارسی زمانی که به برسی این دوره می رسد، از آن به عنوان دوره «هزار شاعر» یاد می کند.این همبستگی تا حدودی دو جانبه بوده است.یعنی همانقدر که شعر بر مردم تاثیر گذاشت، مردم نیز بر شعر تاثیر گذاشتند.این تاثیر به گونه ای بود که با وارد شدن جریان شعر به زندگی روزه مره مردم، لغات محاوره و الفاظ بازاری نیز وارد کلام شاعران شد و رفته رفته بسامد استفاده از این نوع لغات و الفاظ شدت گرفت تا اینکه تبدیل به یکی از ویژگی های سبکی در دوره هندی شد.
در دو مجموعه شعرِ«ایما» و «سالیان» نیز شاهد ابیاتی از این قبیل هستیم که شاعر اصطلاحات عامیانه را با زبان ادبی درآمیخته و در اکثر مواقع فضای صمیمیِ ویژه ای بین شعر و مخاطب به وجود آورده است:
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم
هیچ کس حتی شبیهت نیست، فوق العاده ای
(ایما، صفحه 13)
تویی که دل به رقیبم سپرده ای، تبریک!
که روز جشن تو و مجلس عزای من است
(ایما، صفحه 33)
ای غم شیرین تنهایی، کجا با این شتاب؟
بیشتر در خانه ام بنشین، صفا آورده ای
(ایما، صفحه 39)
گفتم که مردم از غم و گفتی به حرف نیست
ای کاش من حریف زبان تو می شدم
(سالیان، صفحه 75)
آخر ای عاقل به کار عشق رو گردان شدی
خوب شد یکبار عقلت را به کار انداختی
(سالیان، صفحه 71)
گفتم ای دوست تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمی دانستم
(سالیان، صفحه 65)
به گریه گفتمش ای ماه رو مپوش از من
به خنده گفت که رویم هنوز وا نشده ست
(سالیان، صفحه 15)
به کارگیری ردیف های دشوار و نو
از دیرباز شاعران سبک هندی برای قدرت نمایی سراغ ردیف های بلند و سخت می رفتند تا تحسین مخاطبانشان را برانگیزند و از سویی دیگر چون به کارگیری ردیف های دشوار که اکثرا تازگی هم دارند باعث خلق مضامین نو می شد، شاعر سبک هندی را گهگاهی ملزم به استفاده از این نوع ردیف ها می کرد.به عنوان مثال به این بیت از یکی از غزل های صائب تبریزی نگاه کنید:
هوا چکیدة نورست در شب مهتاب
ستاره خندة حورست در شب مهتاب
از این دست ردیف های بلند در شعر شاعران سبک هندی نمونه های فراوانی به چشم می خورد.استفاده از ردیف های بلند و نو در غزل های سجاد سامانی نیز نمود نسبتا قابل توجهی دارد:
به رسم صبر باید مرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است بغض گاهگاهش را نگه دارد
(ایما، صفحه 9)
کاری که با من کرد دنیا داستان دارد
شرحش نخواهم داد اما داستان دارد
(ایما، صفحه 29)
بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟
(سالیان، صفحه 49)
گفته بودم شادمانم، بشنو و باور مکن
گاه می لغزد زبانم، بشنو و باور مکن
(سالیان، صفحه 83)
بیدل بی همزبان! چه بر تو گذشته است؟
پیر به ظاهر جوان! چه بر تو گذشته است؟
(سالیان، صفحه 9)
آشنایی زدایی، تشخیص و پارادوکس
اما از دیگر مشخصه های اصلی سبک هندی می توان به آشنایی زدایی، تشخیص و پارادوکس اشاره کرد. شاعران دوره سبک هندی به واسطة این شگرد ها به توسعة زبان و زیبایی کلام خود می پرداختند.در شعر دوره انقلاب اسلامی نیز نمونه های متعددی را می توان در غزل شاعرانی چون علیرضا قزوه، محمدعلی بهمنی، قیصر امین پور، سهیل محمودی، حسین منزوی و... یافت.سجاد سامانی نیز بی توجه به این خصیصه ها نیست:
آشنایی زدایی:
بس است اینکه به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار نشستی، به انتظار بایست
(ایما، صفحه 31)
پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگران تو می شدم
(سالیان، صفحه 75)
تشخیص:
بر شانه بیفشان و مزن شانه به مویت
بگذار حسادت بکند شانه به شانه
(ایما، صفحه 7)
آهندلی، وگرنه غزل های خویش را
بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد
(سالیان، صفحه 12)
پارادوکس:
به غیر دوستی از من ندیده دشمن نیز
عجب که دشمنی دوستان جزای من است
(ایما، صفحه 33)
بیدل بی همزبان! چه بر تو گذشته ست؟
پیر به ظاهر جوان! چه بر تو گذشته ست؟
(سالیان، صفحه 9)
نبود ارتباط عمودی
دکتر سیروس شمیسا در کتاب سبک شناسی شعر فارسی می نویسد:« قالب شعر کلاسیک هندی تک بیت است نه غزل، منتها این ابیات با نخ قافیه و ردیف به هم وصل شده و شکل غزل یافته اند».از این رو می توان عدم وجود ارتباط عمودی را یکی دیگر از ویژگی های سبک هندی دانست.در جایگاهی نیستم که حکمی قطعی از خود صادر کنم؛ ولی به زعم بنده این ویژگی، یک ویژگی منفی ست! آیا با وجود دیگر جریانات غالب شعر حال حاضر فارسی، اعم از شعر مدرن و حتی پست مدرن که شعری راویی هستند، غزل سبک هندی امروز تا چه حد می تواند رضایت اهل فن و صاحب نظران و مخاطبان ادبیات فارسی را جلب کند؟! به نظر چنین می آید که شاعران سبک هندی امروز اگر می خواهند از لحاظ فرمی نیز شعرشان قابل دفاع باشد، باید به یک انسجام واحد در غزل برسند.غزل های سجاد سامانی نیز اکثرا بیت محوراند و از نبود ارتباط عمودی رنج می برند:
در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم
یارای گفتن گله ها نیست، بگذریم
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم
گفتی رقیب با من تنها مگر کجاست؟
گفتم رقیب با تو کجا نیست؟ بگذریم
ابری که می گذشت به آهنگ گریه گفت:
دنیا مکان «ماندن» ما نیست، «بگذریم»
هرچند دشمنم شده ای دوست دارمت
بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم
(ایما، صفحه 37)
نگاه والا به مرگ
اما دیگر موضوعی که این روزها در شعر جوان رواج پیدا کرده است موضوع مرگ و مرگ اندیشی در شعر است.مرگ این راست ترین راست زندگی، از دیرباز در ادبیات ما ریشه دوانده است؛ در ادبیات کلاسیک یک نگاه عارفانه و آسمانی به مرگ وجود داشت، در شعر دوره سبک هندی سردمداران این سبک، شاعرانی چون بیدل دهلوی بنا به تاثیرپذیری شان از عرفان هندی به مرگ از دریچه ای دیگر نگاه می کردند.بیدل، تحت تاثیر آیین هندوها در اشعار خود به «تناسخ» اشاره دارد:
کسی به غفلت و آگاهی تو کار ندارد
هزار بار فرو رو به زیر سنگ و برون آ
اما اکنون با رویکرد دیگری در شعر امروز با مرگ مواجه هستیم. با شکل گیری انقلاب اسلامی مرگ در شعر شاعران این دوره نمود تازه ای یافت و مقولة شهادت مطرح شد.با این حال امروزه همچنان تعدای از شاعران جوان کشور با پیش کشیدن مسائلی چون خودکشی یک فضای سیاه و غیر دینی در شعر خود به وجود می آورند! اما خوشبختانه سجاد سامانی نگاه والایی به مرگ دارد:
پرواز شهیدان به خدا می رسد آری
ای کاش مرا هم برسانند به آن ها
(سالیان، صفحه 61)
خوشا که مرگ جوانمرد بود و آخر کار
به داد عاشقِ هستی به باد داده رسید
(سالیان، صفحه 29).
استفاده از بعضی الفاظ بدون پس زمینه ذهنی
اما یکی از مخرب ترین آفت هایی که این روزها شعر جوان ایران را تهدید می کند از نظر نویسنده، این است که شاعران جوان دنباله روی یک دیگر شده اند! به عنوان مثال وقتی که شاعری می بیند یک لفظ تحسین مخاطب را در شعری برانگیخته او هم سریع آمادة ساخت بیتی با آن لفظ می شود. «زاهد»، «عابد» و «شیخ» از آن الفاظ هستند.این الفاظ در سبک هندی بسامد چندانی ندارند.اما وقتی ما آن ها را در شعر قرن هفتم و هشتم ریشه یابی می کنیم پی می بریم که در شعر شاعرانی چون حافظ این الفاظ پس زمینه ای دارند و فلسفه ای در آن ها نهفته است.یعنی وقتی حافظ در اشعارش سخن از شخصیت منفی «زاهد» به میان می آورد در مقابل این شخصیت منفی، شخصیت مثبت «رند» و «پیرمغان» و «درویش» را به مخاطب معرفی می کند و در کنار این شخصیت های منفی و مثبت به شخصیت های بیابینی چون «عارف» و «مرید» نیز توجه دارد.در اصل حافظ با معرفی این شخصیت ها در پی مقصودی ست؛ اما در شعر جوان ما اکثرا چنین نیست.در لا به لای غزل های سامانی نیز شاهد ابیاتی از این دست هستیم که مقصود شاعر از آوردن چنین الفاظی -حداقل برای نویسنده این سطور- معلوم نیست:
تو را می بیند و در دست زاهد رشتة تسبیح
تو را می بینم و در دست من پیمانه می لرزد
(ایما، صفحه 73)
توبه ات از روزهایم عشق بازی را گرفت
آه از آن زاهد که استغفار یادت داده است!
(ایما، صفحه 11)
دامن از کف دادن من چیست وقتی پیش تو
عقل و هوش زاهدان پاکدامن می رود
(سالیان، صفحه 17)
ایما یا سالیان؟! کدام یک نسبت به دیگری برتری دارد
بعد از چاپ مجموعه غزل «سالیان»، بعضی از دوستان شاعر در مقام مقایسه این مجموعه با مجموعه پیشینِ سجاد سامانی یعنی «ایما» برآمدند و اغلب «ایما» را موفق تر از «سالیان» قلمداد کردند.در نقد آثار یک شاعر همیشه سلوک شاعری او برای منتقد مهم است.از این نظر که آیا شاعر توانسته قدمی رو به جلو در تجربه های تازه ترش بردارد یا خیر. از نظر نویسنده این یادداشت، درست برخلاف نظر دیگر دوستان شاعر، سجاد سامانی در مجموعه اخیرش موفق تر از پیش عمل کرده است.تنها برتری مجموعه اول شاعر در مقایسه با «سالیان»، بُعد عاطفی آن است.در حالی که در مجموعه دوم تخیل، زبان، فرم و موسیقی مانند عاطفه جدی گرفته شده است و تعادل خوبی بین ارکان اصلی برقرار است که منجر به رخ دادن اتفاق های مبارک در شعر شده است؛ البته باید دید که در تجربه های بعدی آیا این اتفاق ها دوام و قوام پیدا می کنند یا نه! نکته دیگری که در مجموعه شعر «سالیان» جلب توجه می کند و در مقایسه با «ایما» نکتة قوت محسوب می شود افزایش گسترة دید شاعر است.در مجموعه اخیر در کنار عاشقانه های صرف، شاهد غزل هایی در موضوعات توحیدی، اجتماعی و آیینی نیز هستیم.
اما اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم، باید به نکات ضعف غزل های سامانی نیز اشاره هایی داشته باشیم؛ گرچه پیش از این در لابه لای صحبت های بالا به مواردی اشاره شد.سجاد سامانی شاعری ست با سواد که آشنایی خوبی با هزار سال شعر فارسی دارد؛ اما گاهی لغزش های دستوری و زبانی و نارسایی هایی از او سر می زند و احساس می شود که تا حدودی درگیر خود تکراری شده است که ان شاءالله در فرصتی دیگر بیشتر به آن ها می پردازیم.
برای سجاد سامانی که دوستی با او غنیمتی ست برایم، آرزوی شادکامی دارم و عذرخواهم اگر جسارتی رفت.