کارگاه اول با حضور علی داودی، میلاد عرفانپور و مریم کرباسی در نخستین شب اردو برگزار شد. «زینب زمانی» از شاعران خمینی شهر به عنوان نخستین نفر برای شعرخوانی دعوت شد و چند رباعی خواند.
از خلسه و بی تحرکی پر شدهام
دیگر خاکی نیستم آجر شدهام
هی جمع شدم روی خودم تا اینکه
با من، با این جنازه دمخور شدهام
عرفانپور رباعیها را قابل قبول خواند و مضامین تازه در این رباعیها را نقطه قوت آنها دانست.
«سعیده کرمانی» از مشهد مقدس شاعر بعدی بود که در جایگاه قرار گرفت و غزلی فاطمی قرائت کرد:
خفه میشد درون حنجرهها هر صدایی که داشت شر میشد
لقمۀ گرم عافیتطلبی، رونق سفره بشر میشد
داوودی ضمن تحسین این شعر، گفت: «در اشعاری که وابسته به داستانی مشخص هستند و شاعر آنها را بازتولید کرده باید ببینیم علاوه بر منظوم کردن این اتفاق، چه کارهای دیگری میتوانیم برای اینگونه اشعار انجام دهیم. مثلا در این شعر، شاعر سعی کرده بود که تمام حرفها را استعاری بیان کند که ممکن است این کار برای مخاطب عام که از پیش زمینه اطلاع زیادی ندارد، ابهام برانگیز باشد.» کرباسی هم با تایید سخنان داودی از بانوان شاعر خواست که از ازدیاد تصاویر در شعر که عامل تزاحم خیال است بپرهیزند.
سومین شاعری که برای شعر خوانی دعوت شد، «سمیه ایمانی» از شهر کازرون بود:
شیشههای شکستۀ خانه، شیشۀ عمر بر فنا رفته
شیشههای عمیق شب بیدار، روزهای به تنگنا رفته
عرفانپور شعر ایمانی را با توجه به فضای جلسه متفاوت و کاری فرمی دانست. داوودی نیز افزود: «ساخت شعر مخاطب را به ادامۀ شعر کنجکاو میکرد هرچند شخصیتپردازی زیاد بود و در وزن کوتاه این شعر جای توجیه نداشت. شاعر سعی کرده بود با تصویرسازی توضیحات خود را ارائه کند که این کار برخی ابیات را دچار ابهام میکرد.»
«سما روشنایی» از قم، شاعر دیگری بود که برای شعرخوانی دعوت شد و شعری فاطمی در قالب ترکیببند قرائت کرد، با این آغاز:
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
کرباسی ضمن تحسین و تمجید از شعر، آن را پر از احساس خواند و افزود: «عاطفه در این شعر قوی است. انتخاب قالب خوب و مضامین تازه را نیز باید از دیگر نقاط قوت این شعر دانست.» عرفانپور هم ضمن تایید صحبتهای کرباسی، به شاعر این شعر پیشنهاد کرد که مصراع ابتدایی شعرش را کمی تغییر دهد تا توجیهپذیرتر شود. داودی اضافه کرد: «یکی از عناصر مهم شعر بافت آن است. برای ورود به عرصه شعر آیینی باید حساسیت به خرج داد و واژهها را با دقت انتخاب کرد.»
شاعر دیگری که برای شعرخوانی در جایگاه قرار گرفت، «فائزه سالاری» از مشهد بود:
یک جفت چشم سرخ و سراسیمه
هر گوشهاش میان تکاپویی
آنها که مردمان سخنچینند
در پوستهای کوچک گردویی
داودی نقطۀ قوت این شعر را زبان پر فراز و فرود آن دانست. کرباسی در ادامه گفت: «در قالب چارپاره، برخلاف غزل، میتوان دو ردیف و قافیه تازه آورد که همین باعث میشود فضای قبلی در ذهن مخاطب از بین برود و شعر شلوغ شود. لذا این باز ودن دست در چارپاره تصویرها را زیاد میکند که این ممکن است شعر را دچار ایراد کند.» عرفانپور هم زبان شعر را مستحکم خواند و گفت: «در خیلی از ابیات تصویرسازیها اغلب دقیق و متمرکز بود که البته در برخی موارد ابهام داشت.»
شاعر بعدی «هانیه محمدی» از تالش بود که غزلی عاشقانه با مطلع زیر خواند:
پنجره با قدمت شوق تماشا دارد
قدمت روی سر کوچۀ ما جا دارد
کرباسی این غزل را غزلی خوب و متفاوت معرفی کرد و شروع و پایان آن را مناسب دانست. هرچند معتقد بود که ابیات میانی به خوبی مطلع و مقطع نبود و میتوانست بهتر از اینها باشد.
«مستانه آقاخانی» از تهران شاعر دیگری بود که به شعرخوانی پرداخت:
داخل جسمم برای روح من جایی نبود
مرده بودم از قضا وقتی مسیحایی نبود
داوودی، ضمن تعریف از صور خیال موجود در این شعر، آوردن کلماتی با بار مذهبی مثل مسیحا، قرآن، یوسف و ... در شعر عاشقانه را، هنر شاعر برشمرد. کرباسی نیز اضافه کرد: «بهتر است از آوردن تلمیح در همۀ ابیات یک غزل کوتاه پرهیز کرد و متوجه آرایههای دیگر هم بود.»
«فاطمه حقبین» از مشهد آخرین شاعری بود که در نخستین شب از اردوی بانوان شاعر برای شعرخوانی دعوت شد و با قرائت یک غزل مثنوی در وصف حضرت رسول اکرم (ص)، نور تازهای به کارگاه بخشید که تمجید و تشویق اساتید و حاضران در جلسه را به دنبال داشت:
گرفته دست غزل گوشۀ عبایت را
نشستهام، بسرایم صدای پایت را...