سومین کارگاه آفتابگردانیها روز شنبه با حضور محمدرضا وحیدزاده، پونه نیکوی و افسانه غیاثوند برگزار شد تا دیگر بانوان آفتابگردانی اشعارشان را بخوانند و نقد اساتید بر شعرهاشان را بشنوند.
«ملیحه یعقوبی» از مشهد اولین شاعری بود که برای شعرخوانی دعوت شد و غزلی آیینی با مطلع زیر خواند:
وقتی که دختر زینت جان پدر باشد
نازش برای خانواده بیشتر باشد
غیاثوند گفت: «شاعر تسلط خوبی به وزن و قافیه داشت و راحت حرفش را زده بود. همۀ شاعران باید به تطابق فعل با زمان دقت کنند و از گزارشی شدن ابیات بپرهیزند تا حرفهای متفاوتی جایگزین آنها بشود.» او افزود: «نباید در انتشار اشعارمان عجله کنیم و لازم است یک شعر بارها مورد بررسی و ویرایش قرار بگیرد تا قابل عرضه باشد.» نیکوی در ادامه اظهار داشت: «آیینگی هر شعر به آیینگی آن است. با شعر آیینی میتوانیم به جهانبینی شاعر پی ببریم و بفهمیم که نگاه او چه نوع نگاهی ست. عاطفۀ این شعر قوی بود اما شعر در کنار عاطفه، باید روحیه انتقادی هم داشته باشد و حرفهای امروز جامعه را با آن پیوند دهد. ضمن اینکه باید بین شعر آیینی و عاشقانه تفکیک قائل شد.»
بعد از ملیحه یعقوبی، نوبت به «متین روحی» رسید که از گیلان آمده بود:
لای سکوت مرگبار شب
در نامههای عاری از کینه
با گفتنیهایی که خط خورده است
یا دردهای مانده در سینه
وحیدزاده با بیان اینکه بعضی شعرها بیشتر از اینکه معنا و مفهوم خاصی را منتقل کنند، منتقل کننده یک حس هستند، گفت: «انگار کلمات با هم ترکیب میشوند تا یک آهنگ بنوازند و این مجموعه کلمات و ترکیبها، بیشتر مشخص کنندۀ یک حس و حال هستند تا یک معنای مشخص. مثل شعرهای سهراب. این شعر هم در دستۀ اینگونه اشعار جا دارد.» غیاثوند در ادامه بیان کرد: «میتوان این شعر را یک شعر متعالی دانست و گفت زبان خوب و نرمی دارد.» این بانوی شاعر، آفتابگردانها را به استفاده از کلمات روشنیبخش و امید دهنده توصیه کرد و افزود: «حیف است که احساسات ما در اختیار جهان کلمات مرده قرار بگیرند.»
شاعر بعدی که برای شعرخوانی دعوت شد، «زهرا غفاری» بود از تهران که غزلی با مطلع زیر خواند:
تمام قافله را بیخبر گذاشتهای
چه قدر پشت سرت چشم تر گذاشتهای
وحیدزاده زبان این شعر را زبانی سالم و مستحکم خواند و بیتهای خوب و محکم این غزل را تحسین کرد. نیکوی نیز در ادامه گفت: «این شعر شبیه یک تابلوی نقاشی است که تصویرگریهای آن در برخی موارد قوی و در برخی موارد دیگر ضعیف بود. برخی اوقات سهلانگاری در استفاده از کلمات باعث نارسایی میشود که لازم است شاعران خیلی در این باره دقت کنند.»
«فاطمه طبایی» از ورامین، شاعر دیگری بود که برای شعرخوانی در جایگاه قرار گرفت:
بر خاطرات کهنۀ من رنگ میزند
دارد مخالف دلم آهنگ میزند
غیاثوند جدا شدن اجزای فعل از فعل اصلی و ترکیب بین آنها را از مواردی برشمرد که به موسیقی شعر کمک می کنند و افزود: «نگاه اجتماعی در شعر این شاعر قابل ستایش بود و او سعی کرده بود با نگاه تیزبینانه به موضوعات اجتماعی، مسئلۀ خوبی را در شعر بیان کند. این تیزبینی و دقت انتخاب جای تحسین دارد.»
شاعر دیگری که برای شعرخوانی دعوت شد، «راحله عزیززاده» از آذرشهر بود:
دلم خالیست باید پر کنم از عشق جامش را
که من طاقت ندارم خودسریهای مدامش را...
وحید زاده درباره این شعر گفت: «زبان در شعر برای شاعرانی که زبان مادریشان یک زبان دیگر است بسیار مهم است و باید در انتخاب کلمات دقت کنند. این شعر تا حدودی از سنتهای ادبی پیروی میکرد که وام گرفتن از آنها استفادۀ درستی بود.» او در ادامه اظهار کرد: «گاهی اوقات شاعران تعبیر خوبی پیدا میکنند که باید مراقب باشید تکرار نشوند و وسواس داشته باشید تا واژه ها را به دقت انتخاب کنید.» نیکوی افزود: «این شعر، شعری لطیف بود. اگرچه تصویرگری چندانی نداشت اما زبان آوری خوب این خلا را پر کرده بود.»
فاطمه غلامی از تهران آخرین شاعری بود که برای قرائت شعر دعوت شد:
قدم گذار به چشمم که غرق شور شود
تمام دلخوشیام با تو جفتوجور شود
به گفتۀ غیاثوند قافیههای این شعر اگرچه تکراری بودند اما حرفهای تازهای در آن زده شد. ضمن اینکه انسجام در سطح ظاهری زبان و کلمه به عمق زبان رخنه کرده بود. او افزود: «اینکه یک تصویر تکراری را به شیوهای جدید و با تصویری جدید ارائه بدهیم قابل ستایش است. شاعر باید آنقدر کلمات را پس و پیش کند و به چالش بکشد تا شعرش بدون ایراد باشد.» نیکوی نیز در ادامه گفت: «این شعر یکدست بود. اما بهتر است در یک شعر پشت سر هم از یک کلمه استفاده نکنیم تا برای مخاطب دلزدگی ایجاد نکند.»