سومین کارگاه نقد اردوی سوم آقایان دوره هفتم آفتابگردانها با حضور سعید بیابانکی، علی داوودی و ناصر فیض به عنوان کارشناس تشکیل شد.
سیدمحمدحسین طباطبایی اولین شاعری بود که برای شعرخوانی دعوت شد و شعرش را اینگونه آغاز کرد:
دوباره از نگاه جاده میگیری سراغم را
سراغ بیتهای ساده و بیاتفاقم را
بیابانکی در نقد این شعر گفت با این که شعر با »اتفاق« شروع شده اما شعر کم اتفاقی بود و نقطه اوج نداشت یا به عبارت دیگر شعر فاقد بیت الغزل بود.
فیض نیز درباره شعر چنین گفت که یکی از نشانههای شعر دلنشین این است که به راحتی نتوان کلمات را در آن جابه جا کرد ولی در این شعر اینطور نبود مثلاً کلمه »نگاه« که در بیت اول آمده در ادامه شعر هیچ تاثیری نداشت.
علی داوودی در این جسارت شاعر کم بوده و هیچ نوع هنجارشکنی در آن به چشم نمیخورد. در یک شعر خوب قافیهها نباید مخاطب را سردرگم کنند.
دومین شاعر احمدجواد نوابادی بود که با مطلع شعر شروع به شعرخوانی کرد:
آن روزهای خوب را کمکم نخواهی دید
دیگر شبیه من در این عالم نخواهی دید
بیابانکی با تأیید نگاه شاعر گفت این شعر بر خلاف شعرهای دیگر عاشق را خفیف و کوچک نکرد و این یک ویژگی مثبت و پسندیده برای یک شعر عاشقانه است.
داوودی نیز با تحسین روند کلی شعر گفا انتخاب این ردیف کار شاعر را خیلی سخت کرده ولی باید اعتراف کرد که شعر جسارت لازم را داشت.
شاعر بعدی حسین مسیبی بود که با بیت زیر شعرخوانی خود را آغاز کرد:
مست تو شدن اگر چه تاوان دارد
این نشئه گمان نبر که پایان دارد
فیض به یکی از ایرادهای متداول در شعر شاعرانی که زبان مادریشان فارسی معیار نیست اشاره کرد و گفت گاهی اوقات نحو زبان مادری مانند ترکی وارد اشعار زبان فارسی میشود که اینها با هم متفاوت است و در دستور زبان فارسی درست نیست. این شاعران باید به تفاوتهای دستوری زبان مادری خود و زبان فارسی معیار توجه ویژهای داشته باشند.
حسن مسیبی به عنوان شاعر چهارم پشت تریبون قرار گرفت و با مطلع زیر شعر خود را ارائه کرد:
داشتم از دست میرفتم به پایان میرسیدم
تا تو از راه آمدی ای عشق ای تنها امیدم
سعید بیابانکی روان بودن غزل را بسیار تحسین کرد و با استناد بر اینکه شعر شعری بدون دستانداز است گفت این نشان دهنده این است کعه طبع شاعر بسیار روان است.
شاعر پنجم مسعود پایمر بود که غزلش با مطلع زیر برای جمع خواند:
ای چشم هایت از شکوه شعر سرشار
درگیسوانت ماجرای تازه بسیار
بیابانکی: شعر کم اتفاقی بود و نبودن ردیف هم به این نکته کمک کرده به راحتی میشد با قافیهای مثل »تکرار« اتفاق خوبی در شعر ایجاد کرد.
داوودی نیز درباره شعر گفت از بافت کلمات می شود شکل و نوع غزل را در آورد.
ششمین شاعر سیدباقر سیدیزاده بود که شعرش با بیت زیر شروع کرد:
میشود باشد و باشیم گرفتار کسی
جز علی کاش نیفتد به کسی کار کسی
این شعر بیشتر مورد تحسین و تمجید قرار گرفت تا نقد.
سپس علیاصغر یزدی به جایگاه دعوت شد و شعری با مطلع زیر برای حضار و کارشناسان خواند:
جز گوشهی ابروی تو ما را پناهی نیست
اهل عبادت را به جز این تکیه گاهی نیست
بیابانکی نکتهای کلی در مورد شعر آیینی گفت و تصریح کرد شعر مذهبی ما صرفاً شده توصیف در صورتی که شعر آیینی به چیزهای دیگر نیز نیازدارد که خطرش برای شعر از توصیف نیز کمتر است.
فیض نیز با تأیید صحبتهای بیابانکی ادامه داد خیلی جاها مضمون تازه است ولی فضا همان فضای توصیفی و تکراریست.
داودی نیز گفت شعر آیینی با سایر حوزههای شعری متفاوت است و نحوه سرایش و کشفیات خودش را دارد.
مجید بوری به عنوان شاعر هفتم شعری با مطلع زیر خواند:
هرکسی آمده مایوس نرفته است
نا امید ازحرم طوس نرفته است
ناصر فیض درباره این شعر به ردیف آن اشاره کرد و گفت ردیف، ردیف کم جانی است و باید پذیرفت که جاافتاده نیست.
هشتمین شاعر مرتضی تقوی بود که شعری با مطلع زیر ارائه کرد:
بتی که هیچ شکستی نداشت روی تو بود
پیمبری که سلاحی نداشت موی تو بود
بیابانکی با اشاره به فضای کهن شعر گفت الگوهای کهن درشعر فارسی کار خودشان را انجام دادهاند. این شعر درفضای امروز نفس نمی کشد.شعر دیروز تحت تأثیر شعر دیروز و شعر امروزتحت تؤثیر شعر امروز است.
بعد از تقوی، احمد ایزدی به جایگاه دعوت شد و با مطلع زیر غزلی برای جمع خواند:
سر بزار روی شونههای خودت
گریه کن بیصدا برای خودت
بیابانکی گفت ذهن بیشتر شاعران امروز غزل زده است ولی این شعر به خاطر زبان محاورهاش خیلی لطیف بود.
شفیق صادقی به عنوان آخرین شاعر پشت تریبون قرار گرفت و شعرش را اینگونه آغاز کرد:
شبیه آینه خسته و غبار گرفته
شکسته شد دل از از دلم روزگار گرفته