در دومین کارگاه نقد شعر، سید وحید سمنانی، حسین هدایتی و میلاد عرفان پور به عنوان کارشناسان منتقد، اشعار ارائه شده توسط چند شاعر جوان را بررسی کردند.
اولین شاعر، احمد شیروانی بود که با خوانش غزلی بهانه نخستین نقد و نظر را فراهم آورد:
بدون بال چرا هممسیرمان کرده؟
خدا برای چه اینگونه پیرمان کرده؟
حسین هدایتی به عنوان مقدمه با تشریح شرایط خاص حاکم بر قالب غزل گفت:
«از آنجا که غزل شرایط خود را به شاعر تحمیل میکند، شاعر شدن مبتنی بر سوار شدن شاعر بر ساز و کار غزل است».
وی در توضیح این مطلب ادامه داد: «شاعر باید به نثر متعین خود برسد و با پرداخت به جزئیات شاعرانه جهان خود، شعر را شخصی سازی کند. چیزی که در غزل مورد نقد کمتر اتفاق افتاده است».
وحید سمنانی نیز با تایید سخنان هدایتی شاعران جوان را به استفاده از تجربیات و جهانبینی شخصی با عنوان "من نویسی" در شعر توصیه کرد.
علی اکبریان دومین نفری بود که با چند رباعی پشت تریبون رفت:
از لحظه بودنت زمانم خالیست
بیماه چقدر آسمانم خالیست
جای تو چقدر پر شد از هیچ از پوچ
جای تو چقدر در جهانم خالیست
میلاد عرفانپور که خود از رباعی سرایان موفق معاصر به شمار میرود با بررسی یک به یک رباعیها، آنها را در مجموع تحسین کرد و برخی نکات از جمله ترکیب سازی های مضر و عدم وجود منطق شاعرانه در برخی مصاریع را متذکر شد.
سپس امیر فرخنده به جایگاه دعوت شد و غزلی عاشورایی قرائت کرد:
پای غم تو آه! خدا هم گریسته
همراه با پیمبر اکرم گریسته
هدایتی در نقد این غزل از عدم رعایت اقتصاد در مصرف کلمات از سوی شاعران انتقاد کرد و گفت به عنوان مثال کلمه اکرم که یک صفت است نباید در جایگاه مهمی چون موسیقی کناری صرفا به خاطر اقتضای قافیه و بدون تمهید شاعرانه آورده شود.
سمنانی هم ضمن تشریح تفاوت میان غزل هیئت و غزل آیینی گفت: «این شعر با توجه به ادبیات حاکم بر آن در فضای هیئت تاثیر گذار است اما شعر آیینی برای تاثیرگذاری نباید وابسته به فضای خاص حاکم بر هیئت باشد بلکه برای حضور در ادبیات معیار نیاز به تلاشی مضاعف دارد».
وی به این نکته لطیف اشاره کرد که در شعر آیینی فاخر، اتفاقا شاعر باید به مضمونی بپردازد که مخاطب انتظار شنیدن آنرا نداشته باشد.
اینبار نوبت به محمد شهبازی رسید که شعر سپید خود را برای حضار خواند:
نگاه کن
چه بیوقفه نامهایمان را خیس میکند
نامهایی که بر ما پوشانده اند...
حسین هدایتی بابت شروع موفق شاعر در آغاز مسیر سرایش خود به او تبریک گفت و شعر را تحسین برانگیز توصیف کرد.
وی همچین به وجود برخی زواید و پیچیدگی های غیر ضروری در این شعر اشاره کرد که اصلاح آنها میتواند شعر را تعالی ببخشد.
شاعر بعدی علی حقیقی از شیراز بود که به خوانش غزلش با این مطلع پرداخت:
برای از تو سرودن زمان کم آوردم
تو را ورای حساب هر آدم آوردم
هدایتی با اشاره به لزوم نمود تحرک و تغییر در شعر که توسط کشف های شاعرانه حاصل میشود، برخی لغزش های زبانی را در این غزل مورد نقد قرار داد.
وحید سمنانی هم این غزل را برای شاعری که دو سال است از آغاز سرایش او میگذرد قابل قبول دانست اما تاکید کرد که شاعر باید دقت بیشتری در انتخاب واژگان به کار ببرد زیرا تفاوت اصلی شاعران عالی و خوب و متوسط در همین دقت انتخاب ها حاصل میشود.
در ادامه، رسول نقیب از استان فارس شاعر جوانی بود که غزلش را اینگونه آغاز کرد:
در آسمان تیره دنیا، آبی ترین امید پروازم
در وحشت فریاد جالوتان، آوای داوود است اعجازم
حسین هدایتی با بهانه قرار دادن استان این شاعر به عنوان مهد ادب و زبان فارسی، شاعران را به گسترش دایره واژگان مورد استفاده توصیه نمود و گفت: شاعری مانند سعدی کسی است که حدود صد هزار واژه فارسی را در آثار خود احضار کرده و اینچنین به جایگاه بلند خود در تاریخ ادبیات رسیده است.
و اما محمدرضا شکیبایی آخرین شاعری بود که در این کارگاه فرصت شعرخوانی یافت:
کسی به غیر خودم را در آینه دیدم
چقدر از خود این روزهام ترسیدم
میلاد عرفانپور در نقد این شعر ضمن شنیدنی توصیف کردن آن، در مورد توجه بیشتر به موسیقی واژگان نکاتی را بیان کرد.
وی همچنین با بازخوانی این بیت تصویر و مضمون آنرا مورد تحسین قرار داد:
شبیه بوتهی روییده در دل جویی
میان ماندن و رفتن دچار تردیدم