در دیدار شاعران با رهبر انقلاب (دامت برکاته):
شاعران آفتابگردان کدام اشعارشان را خواندند؟
5 شاعر از اعضای دوره های مختلف آفتابگردان ها در دیدار امسال شاعران با رهبر معظم انقلاب (دامت برکاته) شعر خواندند.
آفتابگردان ها: در شام میلاد امام حسن مجتبی (ع) به رسم هر سال جمعی از شاعران و اساتید شعر و ادب کشور به دیدار رهبر فرزانه انقلاب (دامت برکاته) مشرف شدند که در این جمع، مانند سال های گذشته، تعدادی از شاعران آفتابگردانی حضور داشتند و چند تن از ایشان نیز به شعر خوانی در این جلسه ی مهم و ارزشمند پرداختند.
در جلسه ی امسال بیت رهبری، پنج نفر از آفتابگردان های دوره های مختلف، به شعرخوانی در محضر مقام معظم رهبری پرداختند که در ادامه، شعرهای این شاعران را با یکدیگر میخوانیم:
1
لب گشودم درهای سر روی دامن گریه کرد
درد دل با صخره کردم کوه با من گریه کرد
اشک مریم با غمی با نام شبنم، زاده شد
لالۀ سرخی که از بدو شکفتن گریه کرد
عشق فرزندی که جان میداد و سودی هم نداشت
هرچه بر بالین سهرابم تهمتن گریه کرد
تا نوشتم دوستت... افتاد از دستم دوات
تا قلم نی از تو زد زیر نوشتن گریه کرد
من همان بغضم که در یک شیشه، جا خوش کرده بود
تا به او گفتم مرا در سینه بشکن، گریه کرد
آرزو سبزوار قهفرخی
2
این طرف استکان یونانی
آن طرف قاشق لهستانی
گاز و یخچال بهترینش چیست؟
آلمانی و انگلستانی
برده از رو تمام قزوین را
سنگ پاهای ازبکستانی
معنوی کرده حالت ما را
مهر و تسبیح ارمنستانی
در خود چین هم احتمالاً نیست
جنس چینی به این فراوانی
هرچه دستت رسید، وارد کن
شده از کشور موریتانی
فکر چیزی نباش غیر از سود
سود دارد کلاه سودانی
در همین حال و روز وانفسا
مینویسم چنان که میدانی
میرود رو به سمت ویرانی
روزگار جوان ایرانی
هر که تولید میشود هنرش
آنچنان میزنند توی سرش
که بریزد تمام کرک و پرش
و درآید ز شش جهت پدرش
چوب قاچاق از قضا و قفا
میخورد چون چماق بر کمرش
بعد هم هرچه دست و پا بزند
در نیاید حقوق کارگرش
میزند توی کار دلالی
تا که محسوستر شود اثرش
بعد سی سال، شخص صنعتگر
دُم ندارد هنوز کره خرش
جنس تولید داخلی اوخ است
هموطن جان! نگرد دور و برش
دولت وقت هم که فیالجمله
ریشهاش را زده است با تبرش
میرود رو به سمت ویرانی
روزگار جوان ایرانی
این جوان زور قابلی بزند
یا به دریا اگر دلی بزند
یا برای گرفتن یک وام
رو به هر کور و کاملی بزند
میتواند نهایتاً در شهر
یک دکان فلافلی بزند
یا اگر بیشتر هنر بکند
یک فلانشاپ فسقلی بزند
یا که دائم پی مسافرها
برود دور باطلی بزند
البته راه بهترش این است
که به موهای خود ژلی بزند
و سپس بین دود یک قلیان
دل خود را به غافلی بزند
وای اگر جنس خارجی روی
دست تولید داخلی بزند
میرود رو به سمت ویرانی
روزگار جوان ایرانی
محمدحسین مهدویان
3
بحث استادمان بصیرت بود
در کلاسی صمیمی و آرام
بغضهایش همیشه حسن شروع
اشکهایش همیشه حسن ختام
هفتۀ پیش آمد اما دیر
سینهای صاف کرد و گفت: سلام
بحث امروز زودباوری است
که زده ضربه بر تن اسلام
حیدری ایستاد، اجازه گرفت
گفت: لطفاً مثال هم بزنید
ـ مثلاً ماجرای جنگ احد...
فکر کردند جنگ گشته تمام
دشمن از سوی دیگر آمد و...خب
خودتان قصه را که میدانید
عدهای جا زدند و برگشتند
مرتضی ماند و زخمهای مدام
جنگ صفین، یک مثال عیان
مکر بر نیزه کردن قرآن
یک قدم مانده بود تا پایان
که به مالک رسید این پیغام:
برسان خویش را علی تنهاست
دست فتنه، به کار افتاده
باز لشکر، سوار جهل شده
شورش افتاده در پیاده نظام
حکمیت مثال بعدی ماست
قصۀ غفلت ابوموسی
نقل انگشترش که معروف است
مرد منفور در خواص و عوام
آه سردی کشید و گفت: هنوز
عدهای در صف نبرد دمشق
مست جان بازیاند و یک عده
مست مال و منال و نام ومقام
خواست از جام زهر دم بزند
سرفۀ شیمیاییاش گل کرد
مصرع بعد سرفه بود فقط
مصرع بعد سرفه بود پیام
شهریاری بلند شد، پرسید:
جای این زودباوری آیا
میشود گفت جهل و خوشبینی؟
یا خیانت به خط فکر امام؟
خندهای تلخ بر لب استاد
مهر تأیید زد به پرسش او
گفت: امروز هم... که زوزۀ زنگ
درسمان را گذاشت بیفرجام
محمدجواد الهیپور
4
اگرچه در شب دلتنگی من، صبح آهی نیست
ولی تا کوچههای شرقی «العفو»، راهی نیست
مرا اشراق رویت کافی است ای نور قدوسی!
که فیض دیگران ـچون شمعـ گاهی هست، گاهی نیست
برای آن کسی که «لای شببوها» تو را میجست،
به غیر از متن خوشبوی شقایق، جانپناهی نیست
نظربازی نباشد در مرام عاشقان، هیهات!
که چشمم بیتماشای تو در بند نگاهی نیست
کجا باید تو را پیدا کنم؟ هرجا که آهی هست
کجا باید تو را پیدا کنم؟ هرجا که راهی نیست
طیبه عباسی
5
به شبهایی که مادرها نمیخوابند، فرزندم!
به لالایی به این دلشورهها سوگند، فرزندم!
من و بابا تو را مثل نفس هر لحظه میخواهیم
برای هر دومان شیرینتری از قند، فرزندم!
الهی سایۀ لطفش همیشه بر سرت باشد
خداوندی که بخشیده به ما فرزند، فرزندم!
برایت آرزو دارم که قلب مهربانت را
به عشق آل پیغمبر(ص) زنی پیوند، فرزندم!
که اینان خوبتر از خوبتر از خوبتر از خوب
که اینان در زمین بیمثل و بیمانند، فرزندم!
و بیشک میرسد یک روز موعودی که در راه است
چنان عیدی که میآید پس از اسفند، فرزندم!
مهیّا کن زمین را تا «فرج» نزدیکتر باشد
به قدر وسع خود، با «ندبه»ای هرچند، فرزندم!
دعا کن پارۀ قلبم! دعای تو اثر دارد
دلت پاک است، نور چشم من! دلبند! فرزندم!
بیاید کاش روزی که تمام مردم دنیا
بروید روی لبهاشان گل لبخند، فرزندم!
هدیه طباطبایی