شهرستان ادب: همزمان با سالروز درگذشت زندهیاد استاد عبدالمحمد آیتی پژوهشگر، نویسنده، مترجم و از چهرههای ماندگار کشورمان یادداشتی میخوانید از شاعر و پژوهشگر جوان اصفهانی آقای احمدرضا رضایی درباره این چهره ماندگار فرهنگ ایران و اسلام.
عبدالمحمد آیتی را وقتی شناختم که عکسش را روی جلد ماهنامه آموزش و پرورش دیدم. پیرمردی با ریش و موی بلند و یکدست سپید. آن موقع در بندِ یافتن او و شناختش نبودم تا این که اولین مواجهه جدی من با یکی از آثار مهم او صورت بست؛ ترجمه روان و دلچسبی از هفت قصیده مطوّل که با آب زر نگاشته و بر پرده کعبه آویخته شده بوده. یعنی همان معلّقات سبع؛ پنجره ورود ما به عالَم شعر جاهلی. کتاب، مقدمه جمع و جور و پرمغزی دارد و در صفحات بعد، روالش اینگونه است که ابتدا شرح مختصری از زندگی شاعر را گفته، سپس ترجمه ادیبانه ابیات را میآورد، پس از آن به اصل معلّقه میرسد و در پایان، برخی مفردات را شرح میکند. شعر عرب جاهلی، همانگونه که در مقدمه آمده، مولود فطرت و بداهت است و سرشار از تشبیه و استعاره، آن هم با به کار گرفتن عناصر زندگی صحرانشینی. مردمان بر این عقیده بودهاند که هر شاعر را شیطانی است که شعر را به او القاء میکند و همین موجب رفعت مقام شعرا بود. هر قبیله به یک شاعر محتاج بود و چون شاعری در قبیله سربرمیآورد، سور و ساتی برپا و سفرهای گسترده میشد چرا که سخنوری میتوانست تهییج و تحریض و انتقال مواریث اجدادی و دفاع از کیانِ قوم و گاهی سرگرم نمودن و افسون کردن صحراگردان را یکتنه بر دوش بگیرد.
و تُضحی فتیتُ المِسکِ فوقَ فِراشِها
نَؤومُ الضّحی لم تَنتَطِق عن تفضُّلِ
تُضیءُ الظّلامَ بالعَشاءِ کأنّها
مَنارَتُ مُمسی راهبٍ مُتَبَتَّلِ
معشوقه من هرگز چون کنیزان، به قصد کار کمر نمیبندد و تا چاشتگاه میخوابد. گویی بسترش همواره پر از خردههای مُشک است. چهرهاش در شبِ قیرگون، چون فانوسِ رهبانان از دنیا بریده دیرنشین، تاریکی را روشن میسازد. - معلّقه اِمرؤالقَیس -
بازگردیم به عبدالمحمد آیتی. از کودکی و نوجوانیاش چیزی نمیگویم جز اینکه دبیر ادبیاتش، زرینکوب بوده و حال و هوای مَدرَس آیتالله بروجردی در بروجرد که با طلاب، زیر درختی مینشسته و درس میگفته، مدتی شور دروس حوزوی را در سرش انداخته و قطعاً شاگردی زرینکوب هم او را به ادبیات مشتاقتر کرده. سال 1325 وارد دانشکده معقول و منقول میشود، به استخدام آموزش و پرورش در میآید، سردبیر ماهنامه آموزش و پرورش میشود و تا زمان مرگ، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی باقی میماند. آرام سخن میگفته، بسیار مینوشته و روز کاری خود را از 3:30 صبح آغاز کرده و تا پس از نیمهشب به پایان میبرده. حاصل سختکوشیهای بیسروصدا و علاقه جدیاش به زبان فارسی و عربی و ژرفنگریاش در ادبیات سایر اقوام، از او ترجمهها و نوشتههای بسیار مهم باقی گذاشته که مهمترینشان، ترجمه قرآن کریم، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیهست. در زمانی که ترجمه معمولِ در دسترس، ترجمه مرحوم الهی قمشهای بود، استاد آیتی ترجمهای را به جامعه مسلمین عرضه کرد که در آن به جای ترجمه تفسیرگونه از قرآن، تلاش شده بود تا به متن وفادارتر باشد و سطح انتظار مخاطبِ محققِ قرآن را بالا ببرد.
مجموعه تحقیق او در ادبیات عرب، یعنی امثالِ شرح قصاید علویات سبع از ابنابیالحدید، ترجمه غزلهای ابونواس اهوازی که همپایه سعدیست در زبان عرب؛ اهل ادبِ فارسیزبان را با چهرههای مؤثر و وجه جدیدی از سخنوری و نگاه کمالگرایانه و شاعرانه آشنا ساخت. و به عنوان سند معتبری توانست یاریگر اهل تحقیق برای فهم احوالِ آن روزگار باشد. مضافاً بر اینکه بنا به قول عبدالحسین زرینکوب در کتاب شعر بیدروغ، شعر بینقاب: باری با وجود سابقه بعضی اوزان، عروض فارسی - و نه البته تمام اوزان شعر فارسی - را از عربی گرفتهاند.
حال به طور جداگانه و خاص، جمعآوری قصاید علوی ابنابیالحدید معتزلی، که از شارحان سنّی نهجالبلاغه است، میتواند نشانگر نگاه نزدیک شیعی و سنّی یا لااقل سنّی معتزلی در روزگاران گذشته باشد و سند مهمی بر وجه وحدتگرایانه حضرت امیر علیهالسلام. واقعاً اگر این کتاب نبود، معانی بلند یکی از ادیبان بزرگ عرب، از دست میرفت و جزئی از کلّ شخصیت او پنهان باقی میماند و دوستدارانِ بیغرض حضرت امیر علیهالسلام از اینگونه تعابیر بینصیب میماندند:
أنا فی مدیحکَ اَلکَنٌ لا أهتدی
و أنا الخطیبُ الهِبرِ زِیُّ المِصقَعُ
من در مدح تو کندزبانم و راه به جایی نمیبرم. در حالی که خطیبی توانا و زبانآورم.
إن تَرمِ قلبی تُصمِ نفسکَ إنّه
لَکَ موطنٌ تأوی إلَیهِ و مَنزلُ
اگر قصد نابودی قلب مرا کردهای، بدان که خود را نابود میکنی! زیرا قلب من وطن توست که در آن منزل و مأوا داری.
وَ إن صامَ ناسً فی الهَواجِر حِسبَتاً
فَمَدحُکَ أسنَی مِن صِیامِ الهَواجِرِ
و اگر مردم برای رسیدن به پاداش الهی، در روزهای گرم روزه میگیرند، پس مدح تو از روزه گرفتن در روزهای گرم، برتر است.
نَصَرتُکَ فی الدنیا بِما أستَطیعُه
فَکُن شافِعی یَومَ المَعادِ و ناصری
در دنیا به اندازهای که توانستم تو را یاری کردم، پس تو نیز در روز معاد شافع و دستگیرم باش. - علویات سبع -
*در این مقاله، هنگام نوشتن اشعار عربی، تاء گرد را به تاء کشیده تبدیل کردم. نمیدانم که چه اندازه صحیح یا غلط است و آیا معنا را دچار تزلزل میکند یا خیر.