پنجشنبه, 01 آذر,1403 |

وداع

| 980 | 0

شعری از حانیه مودب

بازآ،ببینم چهره ی چون حیدرت را...

قدری بمان،تاحرف های خواهرت را...

برتن کن این پیراهنت را...یوسف من!

ازمن بگیر این یادگارمادرت را...

قدت هلالی شد شبیه مادر!ای ماه!

وقتی که دیدی غرق درخون اکبرت را...

دل بی قرار توست،آرام وقرارم!

زینب بمیرد! تانگاه آخرت را...

محکم گرفتی تودرآغوشت سرم را...

گفتی که محکم باشم، آنگه که سرت را...

تکبیر خواهم گفت!روی تل برادر...

غیراز جمیلا من نبینم،باورت را...

وقت وداع آمد!برو آرام جانم...!

باخودت ببراما،سلام خواهرت را...

 

 

Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.