پنجشنبه, 01 آذر,1403 |

تمنای وصل

| 1042 | 0

شعری از سعید بابائی

کافیست غصه، غصه ی بیهوده خوردنم 

شادم که ذره ذره پذیرای مردنم 

 

در وسع مرگ نیست که پایان دهد مرا 

یک جرعه از محبتم و جاودان منم

 

در های و هوی تیرگی خاک نیستم 

در زیر خاک از چه کنم باک؟ روشنم

 

از من مخواه شرح دهم درد و رنج را 

با این زبان گنگ و پریشان و الکنم 

 

اما تو باز پرسشی و این جواب من

از جنس داستان شغاد و تهمتنم 

 

یا شاید آن پرنده ی بی آشیانه ام

تنها به قصد دیدن تو بال می زنم

 

من زنده مانده ام به تمنای وصل تو

شاید که شادمان شوی از باز دیدنم

 

سعید بابایی 

Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.