چارپاره ای تقدیم به شهدای افغانی مدافع حرم
دل از خانه و خاندان کنده بود
که پایش به اين معرکه وا شود
بنا بود در گوشهای از دمشق
برای شهادت مهیا شود
نشان داشت از رنج دیرینهای
سر و صورت رنگ و رو رفتهاش
ولی عشق را میشد احساس کرد
از آن چشمهای فرو رفتهاش
اگر امتحان است این لحظهها
هر آن کس که جا میزند، مرد نیست
هر آن کس که سرباز زینب شده
نشان داده اهل عقبگرد نیست
دگرباره در معرض تیرهاست
ولی مثل هر بار میایستد
در آن بارگاهی که خورشید هم
به سمتش خبردار میایستد
والقصه این مرد، باغیرت است
که اینطور راحت خطر میکند
شلوغ است اطرافش از تیرها
ولی سینهاش را سپر میکند
***
همین که گلوله به او بوسه زد
گل خنده روی لبانش شکفت
پس از آن نگاه غریبانهای
به همرزم ایرانیاش کرد و گفت:
«کنون که به رویای خود میرسم
مگر جای حرف غمانگیز هست؟
بگویید از این پس به ایرانیان
هنر نزد افغانیان نیز هست»
ميلاد حبيبى
میلاد حبیبی | دوره چهارم آفتابگردان ها
06 آذر 1395
1413
2
5