هشتمین ماهشعر آفتابگردانها، روز دوشنبه 28 خرداد در در موسسه شهرستان ادب برگزار شد. در این برنامه، شاعران جوان عضو ادوار دورههای آموزشی شعر جوان با عنوان «آفتابگردانها»، سرودههای خود را خواندند و اسماعیل امینی، کارشناس برنامه، هر شعر را در چند جمله نقد و بررسی کرد. همچنین نفیسهسادات موسوی، شاعران جوان مهمان ویژه ماهشعر هشتم بود.
نخستین شاعری که به دعوت میلاد عرفانپور، مجری ماهشعر، سروده خود را برای علاقمندان خواند، شیوا فضلعلی، عضو دوره پنجم آفتابگردانها، بود که غزلی خواند: «سوزی است با اسفند دل، سوزانتر از آتش/هر جا گواهی میدهد، چشمِ تر از آتش/هر شعلهای در سینهاش خاموش شد جز تو/این زن که دل از آب دارد پیکر از آتش... نوزاد آتش چیست غیر از مرگ؟ باور کن/بیرون نیاورده است ققنوسی سر از آتش.»
امینی، کارشناس مهمان، درباره این سروده توضیح داد: «خوب از عهده گفتن حرفش برآمده بود. در سراسر این غزل، سخن از عشق و ارزشهای بنیادی است که اغلب هم حالت اسطورهای دارد اما در بیت آخر، ناگهان غزل شکلی مأیوس به خود میگیرد که با بقیه ابیات تناقض دارد. همچنین بیت آخر، و موتیف ققنوس و آتش، که شاعر میخواهد در رخ دادن اسطوره ققنوس و آتش، تردید کند و بگوید چنین اتفاقی نمیافتد، فاقد تهمید است و قانعکننده نیست.»
عباس حقخواه، از دوره نخست آفتابگردانها، دومین شاعر ماهشعر هشتم، دو رباعی خواند: «از عشق شما به هر طرف میگویم/با طعنه به دُرِ در نجف میگویم/شاعر شدم و شبی به رویا دیدم/ صد شعر در ایوان نجف میگویم». و رباعی دوم: «دل را به عنایتت ز کف خواهم داد/ جان را هم با شور و شعف خواهم داد/از قم که برات کربلا میگیرم/ تحویل به سلطان نجف خواهم داد»
شاعر کارشناس ماهشعر اظهار داشت: «بیان شاعرانه بیان عاطفی است و ما درباره هر موضوعی صحبت میکنیم، تاثرات عاطفی ما باید در لحنمان مشخص باشد. شاعر باید بیشتر به عواطف توجه کند، طوری که تکان عاطفی در شعر او دیده شود.» عرفانپور، مجری برنامه هم رباعی دوم را بهتر از دومی دانست و ترکیب «به هر طرف گفتن» را فاقد فصاحت خواند.
مهدی چراغزاده، عضو دوره سوم، غزلی خواند که به محمود شفیعی، شهید مدافع حرم تقدیم کرده بود و ابیات نخست آن بدین قرار بود: «به حکم عشق، نوشیدیم بس لاجرعه غمها را/که رد کردیم با مستی تمام پیچ و خمها را/و بخشیدیم ما جان نه، جوانانی ز جان بهتر/که عاشورا به ما آموخت این گونه کرمها را...» امینی با ستایش از این شعر، پیشنهاد داد که برخی عبارات شعر تغییر داده شود.
سعید مبشر، عضو دوره پنجم، سروده خود را برای حضار قرائت کرد: «اگر سلام من امروز بیجواب بمیرد/چقدر خاطره باید میان قاب بمیرد/چه بیمقدمه افتادم از نگاه تو با سر/خیال کن وسط آسمان عقاب بمیرد...» به گفته کارشناس برنامه «شعر خوبی بود و «مردن سلام» در ابتدا هم تخیل خوبی است. شاعر حرف خود را به صورتی منسجم بیان کرده است.» مجری برنامه نیز گفت: «شاعر هنگامی که تصویری را استفاده میکند باید آن را در خیال مجسم کند تا ببیند آیا مخاطب میتواند آن تصویر و استعاره و تشبیه و تمثیل، را مثل نقاشی در ذهن تصور کند و برایش آن تصویر قابل فهم است یا نه؟»
علی غنی، عضو دوره دوم نیز سروده خود را خواند: «تمام لحظههایم را دوباره زیر و رو کردم/دوباره یک نفس جا ماندم از خود جستجو کردم/میان گریهها و خندههایم لحظهای ماندم/کسی را باز در آیینه با خود روبرو کردم...»
سیدمحمدجواد میرصفی، عضو دوره سوم، شعری طنز خواند: «فتنه روزگاریه، دوره بیدینی شده/دین یه چیز ظاهری پشت ویترینی شده/قیمتا شکسته و حرمتا رفته از میون/ادب و نزاکتم یه چیز تزیینی شده...» امینی توضیح داد: «طنز خوبی بود. فقط "قیمتا شکسته" البته معنایش پایین آمدن قیمت است، به جایش "ارزش" بهتر بود.»
خلیل رفعتی، غزلی خواند که ابیات نخست آن بدین قرار بود: «ای گنگ خوابدیده، جوابم گو/درگوش کر ترانه چه میگویی؟/ تو مرغ مردهای و تو را خوردند/بس کن ز آب و دانه چه میگویی؟/ما قمریان سوختهایم ای دوست، خنیاگران پرده خاکستر/ما بلبلان قوطی کبریتیم، با ما نشان لانه چه میگویی؟...»
سپس نوبت به بررسی مجموعه شعر «بینا» نفیسهسادات موسوی رسید که سال گذشته در انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شده است. موسوی سراینده این مجموعه، ابتدا چند شعر خواند که از جمله غزلی بود که با این ابیات آغاز میشد: «دل ما را نه شب تار به این روز انداخت/نه پریشانی دلدار به این روز انداخت/رنگ رخسارهام از شرم نشد سرخ مرا/شعله آتش اقرار به این روز انداخت...»
امینی درباره این مجموع توضیح داد: «در صفحات پایانی کتاب «بینا» با شعری مواجه میشویم که شاعری متفاوت است و از خلاقیت و نگاه تازه او حیرتزده میشویم اما در صفحات آغازین، شاعری است معمولی، طوری که گویا تمرین شاعری بوده است.» عرفانپور نیز درباره این کتاب گفت: ««بینا» از نظر زبانی ارزشمند است، اما شاعر باید تنوع مضمونی و محتوایی داشته باشد تا برای مخاطب هم جذابیت داشته باشد. امیدواریم در آینده آثار بهتری از ایشان بخوانیم.»
محمد قائمیراد، عضو دوره سوم، غزلی کوتاه خواند که اینگونه آغاز میشد: «چه باید کرد با رودی که دریا نیست در یادش/زمینگیر است و درمانده، برس باری به فریادش/عجب لیلای شیرینی چه میدانی چه میبینی/چه باید کرد با عشقی که مجنون نیست فرهادش...» عباس جواهری رفیع، عضو دوره ششم شعری خواند که با این بیت آغاز میشد: «چشمم دوباره خیس شد از نم نم سکوت/رختی سیاه کرده به تن در غم سکوت»
سپیده ترابیفرد، عضو دوره سوم، شعری خواند که برخی ابیات آن بدین شرح بود: «برای آنکه آیم سوی تو رکعت به رکعت/خدا میداند و بس من چهها کردم قبول است/تو پلها را گذشتی رو به رویایی بهشتی/و من پشت سرت دل را فدا کردم قبول است...»
همچنین در ماهشعر هشتم، برخی شاعران تازهکار که قرار است در دوره هفتم آفتابگردانها حضور یابند، سرودههای خود را خواندند. نخستین عضو آینده این برنامه آموزشی شعر که از تیرماه آغاز میشود، زهرا براتی بود که این سروده را خواند: «زخمها تا به استخوان برسد/استخوان بشکند به جان برسد/دردها تا به این زبان برسد/یک نفر توی بغضها مرده/یک نفر در خودش رهای رها/در و دیوار میخورد به کجا/منتشر میشود میان هوا/کو؟ چگونه؟ چرا؟ کجا مرده؟...»
امینی درباره این «مسمط» اظهار داشت: «استفاده از قافیه داخلی، تهمید خوبی است اما شاعر حرف خود را با بیان خبری و منطقی نمیزند. شعر از طریق تصویرگری یا بیان عاطفی و اقناعی خلق میشود، بنابراین گزارههای خبری چندان شعر محسوب نمیشود. بخصوص بنیان شعر را بر گزارههای خبری نباید گذاشت. امیدوارم شما توانمندی خود را مصروف گزارههای خبری نکنید و از تمهیدات بلاغی استفاده کنید. چون استفاده فراوان از گزارههای خبری تنها خوشایند مخاطبان سهلپسند است.»
زهراسادات میریعقوبی، عضو دوره آینده آفتابگردانها، این سروده را خواند: «برای بیوفایی هیچکس تاوان نمیگیرد/سراغ مهر را پروانه از آبان نمیگیرد/ندارد طاقت سرمای بهمن را گل شببو/امید خشکسالی داشتی باران نمیگیرد...» میلاد حبیبی، عضو دوره آینده آفتابگردانها، نیز شعری خواند که با این ابیات آغاز میشد: «چه افکار خوشی میپرورانم در سرم قطعا/که با شیرینی یادش همیشه بهترم قطعا/به غیرش هستی دنیا به یک ارزن نمیارزد/گرفتارم گدایم مبتلای حیدرم قطعا...»
ریحانه کرامتی، عضو دوره آینده این برنامه آموزشی شعر، این رباعی را خواند: «عشق تو به من امان نمیشد بدهد/یک روی خوشی نشان نمیشد بدهد/این روح زمینگیر و تن خاکی را/یه تکه از آسمان نمیشد بدهد»
حمیدرضا مداح، عضو دوره آینده، چند رباعی خواند که نخستین آن بدین قرار بود: «ای کاش که آسان برویم از دنیا/بی دغدغه جان برویم از دنیا/هنگام تولد همه انسان هستیم/ای کاش که انسان برویم از دنیا»
مائده عابدیان، دیگر عضو آفتابگردانهای آینده نیز شعری خواند که از جمله آن بیت زیر بود: «آهم به آسمان دلم ابر میشود/پیچیده است ریشه باران به شال من...» علی علیزاده عضو دوره آینده، شعری خواند: «سرانگشت تو را در بالهای شاپرکم دیدم/نفسهای تو را از خندههای غنچه بوییدم...»
محمد هدایتزاده، عضو دوره آینده، نیز یک رباعی خواند: «از آینههای بیغبارت دورم/من سردم و از دم بهارت دورم/دلتنگی من به شوق آغوش تو بود/صد حیف که از سنگ مزارت دورم...»
مرتضی تقوی عضو آفتابگردانهای آینده، شعری خواند که با این بیت آغاز میشد: «هر چند جز تو هیچکسی بینیاز نیست/اینجا کسی به سوی تو دستش دراز نیست...» درخشان، دیگر عضو آفتابگردانهای آینده شعری کوتاه به طنز خواند: «این نمایندگان که میبینی/پرزنانند گرد موگرینی...»
محمدسجاد احمدیسرشک نیز شعری خواند: «دیوانگان شهر برایم مقدسند/از عاقلان کوچه و باز خستهام...» عرفان آتشبار شعری خواند که با این بیت آغاز میشد: «این غزلها همه نشانی توست/هدیه چشم آسمانی توست...» طاهره عزیزی شعری خواند که با این بیت آغاز میشد: «از هر غریب قبل تو بودم غریبتر/من آدمی و خنده تو هر چه سیبتر...»
ماهشعرهای آفتابگردانها، برنامهای است مابین کارگاه شعر و شب شعر که هر ماه با حضور اعضای ادوار آفتابگردانها، برنامه آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی در موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، برگزار میشود.