دفاع مقدس تغییرات بسیاری در عرصههای مختلف کشور به وجود آورد؛ از جمله اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و...
یکی از عرصههایی که تاثیر زیادی از دفاع مقدس گرفت، ادبیات بود.
دفاع مقدس جزء جدانشدنی تاریخ ادبیات کشور ماست. تاکنون اشعار، داستان، خاطرات و رمانهای فراوانی در این زمینه تولید شدهاند. جالب اینجاست که این آثار نه تنها توسط کسانی که خود در آن دوره بودند و با تمام وجود شرایط آن روزها را لمس کرده اند بلکه توسط جوانانی که چند دهه بعد از جنگ متولد شده اند به رشتهی تحریر در آمده اند، و این نشان از عظمت رویداد دفاع مقدس و میزان بالای تاثیر گذاری آن بر تمام نسل ها دارد. در آن دوران انسان هایی برای حفظ حیثیت و فضائل انسانی در مقابل تجاوز گران به پاخاستند. فرقی نمی کرد زن باشند یا مرد، پابه پای هم برای حفظ اعتقادات و خاک خود به همکاری پرداختند. هر چند که در بعضی جاها نقش زنان کمی مورد غفلت و کمرنگ واقع شده اما خوشبختانه آثار ادبی تولید شده و نیز در حال تولید، بخش عظیمی از نقش زنان را نشان می دهند.
دفاع مقدس نشان داد که زنان از آن تعریف همیشگی و سطحی که سبب می شد ضعیف به نظر برسند، بسیار دور هستند. بیگی که مسئول یکی از گروههای رزمنده بود، می گوید: در ماجرای خرمشهر، رشادت خواهران حتی بیشتر از برادران بود.
امام خمینی (ره) می فرماید: بانوان ایران در این نهضت پیش قدم بودند. نهضت ما به واسطه ی آنان پیش رفت. شما بانوان ثابت کردید که در صف جلو هستید. مردان ما مرهون شجاعتهای شما زنان شیردل هستند. (سیمای زن در کلام امام خمینی ۱۳۷۰، چاپ چهارم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
می توان از چند لحاظ زنانی که در دفاع مقدس تاثیر داشتند را مورد بررسی قرار داد:
اول زنانی که خود رزمنده بوند و به طور مستقیم در جبههها دوشادوش مردان به نبرد با باطل پرداختند. برای خود من جالب بود وقتی مصاحبهی یکی از خانم هایی که در جبهه شیمایی شده بود را خواندم. آمنه وهاب زاده یکی از زنان رزمنده ای است که در جبهه شیمایی شده است و حرف هایی فوق العاده برای گفتن دارد.
دوم زنانی که به عنوان امداد گر و در پشت جبهه در جنگ حضور داشتند. که کتاب خاطرات بسیاری از این زنان انتشار پیدا کرده است و یقینا بسیاری دیگر هستند که خاطراتی تاثیر گذار و خواندنی دارند که باید به آنها هم پرداخته شود. کتاب یکشنبه ی آخر خاطرات معصومه رامهرمزی دختر چهارده ساله ی آبادانی یکی از همین کتاب هاست. نویسنده در ابتدای کتاب با اشاره به یادداشت خاطرات روزانه خود در دوران جنگ می نویسد: در سال های جنگ، دفترچهی یادداشت کوچکی داشتم که گاه و بیگاه چیزهایی در آن می نوشتم. نوشته هایی که برای دل خودم بود. می نوشتم و آرام می شدم. گاهی هم نوشتههایم را پاره می کردم و دور می ریختم.
همچنین در بخشی از این کتاب معصومه می نویسد:
در شب جمعهای مجروحی ۱۹ساله به نام ضیایی را به اتاق عمل آوردند. او از قم اعزام شده بود. به جثهی ریز نقش او ترکشهای زیادی اصابت کرده و خونریزی شدیدی داشت. گروه خون اوo منفی بود. بانک خون بیمارستان هم کمبود خون داشت. به خصوص گروه های منفی که به سختی تهیه می شد. به طور کلی تا قبل از شکست حصر آبادان یکی از مشکلات مهم هر سه بیمارستان آبادان کمبود خون بود. مجروحان معمولا دچار خونریزی های شدید می شدند و نیاز به چند واحد خون داشتند. از طرفی بیشترین خون مورد نیاز در منطقه تهیه میشد. خانم وزیری و آقای آذر نیا مسئولین بانک خون بیمارستان طالقانی بودند. آنها همیشه نگران تامین خون بودند و خواهران امدادگر از منابع اصلی تامین خون بودند.
به یاد دارم در بیمارستان امدادگران فرشته بدری که گروه خونش o منفی بود به خاطر اهدای ضروری خون به یک رزمنده، جنین چهارماهه اش را سقط کرد. هیچ وقت او و همسرش آقای اسماعیلی از این موضوع اظهار ناراحتی نکردند و نجات جان رزمنده را بر خودشان واجب می دانستند. بچه های امدادگر طالقانی هم مرتب برای نجات رزمندگان خون هدیه می کردند و هر کدام از ما در عرض شش ماه حداقل سه بار خون می دادیم. گروه خون من و اکثر بچه ها مثبت بود و نمی توانستیم به ضیایی کمک کنیم. ضیایی عمل شد و ساعت ده شب او را به ریکاوری بردیم. او در حالت بیهوشی شروع به خواندن دعای کمیل کرد. دعای کمیل را از اول تا آخر حفظ و با صوتی حزین خواند.
پرستار ریکاوری ما را صدا کرد .همه دور ضیایی جمع شدیم و اشک ریختیم. چهرهی ضیایی سفید و بی رنگ بود و حالت محتضر داشت اما صدایش جوان و رسا بود تا آخرین لحظه دعا و قرآن خواند. فشار خونش پایین بود. خون زیادی از دست داده بود. ضیایی نزدیک اذان صبح به شهادت رسید. من و سه نفر از پرستاران برانکارد ضیایی را تا سرد خانه بدرقه کردیم و پشت سرش الله اکبر گفتیم.
معصومه هنوز هم به فعالیت اجتماعی و ادبی خود ادامه می دهد.
و این یعنی اینکه زن با حفظ حریم خود باید در تمام مسائل اجتماعی ورود کند. باید حرف بزند. تاثیر بگذارد و به تحقق آرمان های جامعه کمک کند.
یکی دیگر از کتابهای که در این زمینه منتشر شده و منحصر به فرد است، کتاب "دا" است. کتابی که اکثریت ما با آن آشنا هستیم و واقعا در نوعِ خود کتابی منحصر به فرد است.
سوم همسران، مادران، خواهران و دختران شهدا هستند که می توان بسیار به آنها پرداخت.
امام خمینی(ره) می فرماید: اینجانب در طول این جنگ صحنههایی از مادران، خواهران و همسران عزیز از دست داده دیدهام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیری داشته باشد. این عظمت اسلام است که در چهرهی زنان انقلابی ما آشکار شده است و امروز بحمدالله آشکار است. (صحیفه ی نور،جلد نه،صفحه ی 242)
چهارم زنانی که همسر، فرزند، برادر یا پسرانشان جانباز شدند. یقینا باید به خاطرات و صحبتهای این قشر از زنان پرداخت. و یقینا می توان صبر و گذشت همراه با سرزندگی در این گفته ها یافت. مادرانی که فرزندان خود را راهی جبهه می کردند و حتی با تقدیم چند شهید باز هم با قدرت و صلابت سخن می گفتند و از این شهادت خرسند بودند. همسرانی که با حمایت های عاشقانه و صادقانه همسفر زندگی خود را راهی سفر عاقبت بخیری می کردند. گاه این همسران کودکان شیرخوارهای داشتند اما بدون هیچ هراس و دغدغه ای با توکل به خدا همسرانشان را در این راه یاری کردند. خواهران و دخترانی که شاهد رفتن عزیزان وجودشان بودند و لحظه ای به دل خود ضعف راه ندادند.
پنجم: زنانی که هنوز هم که هنوز است در انتظار پیکر فرزند خود هستند. مادرانی که از قرزندانشان حتی تکه استخوانی به دستشان نرسیده. حتی پلاکی. حالات و دلتنگی هایشان همراه با صبوری و توکل و توسل نوشتنی و خواندنی است که به نظرم خاطرات این بعد از زنان مورد غفلت واقع شده و آنچنان که باید به آن پرداخته نشده. هر چند که گاهی شاعران و نویسندگان با این بزرگواران همزاد پنداری می کنند و یا حتی به نوشتن خاطراتشان می پردازند و آثار زیبایی را تولید می کنند اما به نظرم هنوز حق مطلب ادا نشده و باید به طور خاص به توصیف حالاتشان پرداخت. باید نوشت از شاعرانه ترین انتظارها. انتظار مادری برای رسیدن خبر یافتن پیکر فرزندش. مادری که در طول نبود دردانه اش با عکس ها و خاطراتش زندگی می کند.سر سفره برایش غذا می کشد. در که می زنند منتظر اوست. هنوز لباس هایش را اتو می زند. و هزاران هزار صحنه ی ادیبانه ی دیگر.
ششم زنانی که آواره ی جنگ بودند و مجبور بودند از شهر و دیار خود هجرت کنند. خاطرات این زنان هم یقینا نکات برجسته ای برای پرداختن دارد. که باز هم به خاطرات این بعد از زنان در ادبیات دفاع مقدس آنچنان که باید پرداخته نشده. حوادثی که این زنان با آن روبه رو شدند حتما حوادثی متفاوت است. کمک کردن رزمندگان به آنها ،صحنه های خداحافظی با شهرهایشان و خیلی اتفاقات دیگر...
خاطرات بسیاری از این عزیزان به رشته ی تحریر در آمده و چه خوب است خواندن این گونه اثرها که قطعا به ما آموزش می دهد چگونه به زندگی نگاه کنیم، چگونه به هم کمک کنیم تا به اهداف متعالی برسیم. اینگونه آثار حتی می تواند به زندگی زناشویی کمک کند و زوجین با خواندن این آثار شیوه ی صحیح برخورد با همسر را یاد میگیرند. یاد می گیرند چگونه در زندگی به همدیگر برای رسیدن به اهداف متعالی کمک کنند. همچنین از اینگونه آثار می توان نحوهی صحیح تربیت فرزند را دریافت کرد. شیوههای تربیتی که مادران برای فرزندان شهید خود به کار می بردند. نوع برخورد دختران و خواهران در خانواده هم با اینگونه آثار قابل درک است.
نتیجه گیری:
زنان در دفاع مقدس پابه پای مردان حرکت کردند. فداکاری کردند. شهید شدند. جانباز شدند. اسارت را تحمل کردند. داغ عزیز دیدند. اما با نگاه به الگوی خود یعنی حضرت زینب (س) هیچ گاه سستی در قدم خود راه ندادند و قلبشان از یقین آکنده بود. ادبیات دفاع مقدس ما با نقش زنان گره خورده. نمی توان نقش زنان را کمرنگ دید. چرا که همه جا هستند در جبهه ها. در بیمارستان ها. در یاوری و همسو بودن با همسران و فرزندان و برادران و پدران خود.
مثلا از جمله کتابهایی که در زمینهی جنگ تحمیلی و نقش پررنگ شجاعت زنان به رشتهی تحریر درآمده و مشتمل بر خاطرات زنِ شیردل کرمانشاه فرنگیس حیدرپور است، کتاب فرنگیس است که مقام معظم رهبری نیز عنایت ویژهای به این کتاب داشته و تقریظی بر این کتاب نوشته اند:
بانو فرنگیس دلاور با همان روحیهی استوار و پرقدرت و با زبان صادق و صمیمی یک روستایی، و با عواطف و احساسات رقیق و لطیف یک زن با ما سخن گفته و منطقه ی ناشناخته و مهمی از جغرافیای جنگ تحمیلی را با جزئیاتش به ما نشان داده است.... ماجرای قتل و اسارت دشمن به دست این بانوی دلاور هم که خود یک داستان مستقل و استثنائی است که نظیر آن را فقط در سوسنگرد، در همان اوان، اتفاق افتاده بود.. بانو فرنگیس را باید بزرگ داشت و از نویسنده ی کتاب خانم فتاحی به خاطر قلم روان و شیوا و هنرمصاحبه گیری و خاطره نویسی باید بسیار تشکر کرد.
کتاب فرنگیس پر است از خاطرات تلخ و اما از داستان های رشادت خود فرنگیس. فرنگیسی که در این جنگ تحمیلی برادرش را از دست داد، داییش را از دست داد، برادر شوهرش قهرمان را از دست داد، دست برادر دیگرش قطع شد، خواهرش سیما جانباز شد، اما از آن طرف با شجاعت تمام سربازی عراقی را کشت و دیگری را دستگیر کرده، تحویل نیروهای سپاه داد. فرنگیسی که حتی پس از اتمام جنگ مدام در حال مقاومت و سختی کشیدن بوده و هست و دست از مقاومت برنداشته است.
بسیاری از خاطرات اینگونه شیرزنان به رشتهی تحریر در آمده و بسیاری دیگر نیاز به همت ما دارد که نگاشته شوند و در اختیار جویندگان حقیقت قرار بگیرند.
چیزی که از خواندن این آثار به دست می آید نشاط زنان در جنگ است. با نشاط و انرژی به فعالیت می پردازند. در خاطره ی هشتاد جلد چهارم کتاب روزگاران از زبان یکی از زنان امدادگر اینگونه می خوانیم: شور و حالی داشتیم که نگو ،فقط می خواستیم یک نفر بیشتر زنده بماند. دیگر مهم نبود که کفش و مقنعه مان خونی شود، حالیمان نبود برانکارد هم نبود. هر مجروحی را که شهید می شد فوری بغل می زدیم و می بردیم سردخانه.
باید این خاطرات را همه جا بازتاب داد. نباید نقش زنان مغفول بماند. باید چهره و ظرفیت حقیقی زنان بر همگان آشکار شود. اگر چند دهه پیش زنان این مرز و بوم چنین حماسه هایی آفریدند پس امروز هم ما باید در همان مسیر حرکت کنیم. خود را از دغدغههای سطحی برهاینم و به تعالی نفس فکر کنیم. به خدمت بیاندیشیم. به اینکه اثری مفید از خود به جای بگذاریم.
یقینا وقتی زنان وارد ادبیات دفاع مقدس شوند آثاری به مراتب تاثیر گذارتر و زیباتر از خود به جای می گذارند، چرا که عاطفه و حماسه را با هم به تصویر می کشند و با نگاهی لطیف و زنانه به گفتن از حماسه ها می پردازند و جزییات را ظریف تر بیان می کنند که چنین اثری قطعا موثر تر خواهد بود. همانگونه که چنین اتفاقی را در بسیاری از اشعار و داستان های ادبیات پایداری و ادبیات مقاومت در بین شاعران و نویسندگان زن میبینیم و آثار آنها پر است از زنانگی و حماسه. چه زنانی که مستقیم جنگ و دفاع را درک کردند و به بیان خاطرات پرداختند و چه زنانی که برای نسل های بعد از جنگ هستند و با توجه به تاثیر پذیری معنوی که از آن دوران به آنها منتقل شده در رابطه با دفاع مقدس قلم به دست شده اند همگی آثار خاصی را از خود به جای گذاشته اند. جنگ اگر چه به ظاهر تمام شده اما یادمان نرود ما خرمشهرها در پیش داریم و نباید غافل شویم. شهید مطهری در رابطه با هم قدم شدن زنان با مردان می فرماید: اگر در این گونه مسائل، زن ها حضور فعال داشته باشند نیروی مردان را چند برابر کرده و قوه ی محرکه ای برای رزمندگان و حماسه آفرینان هستند. (مرتضی مطهری ۱۳۸۵ آینده ی انقلاب اسلامی ایران،تهران،صدرا)