نقد مکتوب شعر رویا جلالی
09 آذر 1396
13:28 |
0 نظر |
1136 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
از شوق واژههاست که باران گرفته است
با حرفهای تازه غزل جان گرفته است
تصویرهای تازۀ رنگین زندگی
رنگ غم از خیال پریشان گرفته است
هر قدر نفس من به دلم سخت میگرفت
دل روزگار را به من آسان گرفته است
سردرگمی تلخ گذشته ز یاد رفت
اکنون که روح من سر و سامان گرفته است
جان این قرار دائمی تا همیشه را
در بین بیقراری طوفان گرفته است
شاعر! به شکل خلوت خود باش تا ابد
آن خلوتی که نور از ایمان گرفته است
نقد:
غزل معاصر، زبان معیار روز را میطلبد و جایی که گفته میشود زبان چیزی جز اندیشه نیست. بنابراین در شعر نو، دنبال زبان نو و به تبع آن، اندیشة واگرا هستیم. اگر زبان شعر، نو نباشد، کارکرد آن عادّی و خودکار خواهد بود و شعریت و ادبیت اثر نیز تأمین نخواهد شد. با این مقدّمه، زبان این غزل قدری کهن است. اولین مؤلّفة داشتن زبان نو، بیان اندیشة تازة حاصل از تجربة فردی با بیان نو و برتر است و در گام بعد، استفاده از واژگان نو و بهویژه مهمتر از آن، نحوة چینش و آرایش کلام که همان ارکان دستوری و نحویاند. نحوة کاربرد کلمات نیز یکی از عوامل تعیینکننده است. مثلاً حذف «را» مفعولی در کلام امروزی، زبان را کهن میکند یا مثلاً منِ نوعی اگر در این شعر به ضرورت وزن به جای اینکه بگویم «سردرگمی از یاد رفت» بگویم «ز یاد رفت»، بافت کهن به زبان دادهام. یکی دیگر از عوامل مؤثّر در نمود کهن بافت زبان، استفادة زیاد از ترکیبهای اضافی و وصفی است که از عوامل تزاحم خیال است و فضایی انتزاعی به دست میدهد و آنجا که تجسّم، شرط اصلی تخیّل است، عامل بازدارنده در رسیدن از ذهنیت به عینیت کامل؛ به طور مثال «تصویرهای تازة رنگین زندگی» یا «رنگ غم از خیال پریشان» یا «سردرگمی تلخ گذشته» و... بیشتر کلماتیاند از سر ضرورت که برای پر کردن وزن آمدهاند. در آخر چون بحث قدمت زبان، محور اصلی مورد اشاره در این غزل هست میتوان گفت که جزماندیشی و مطلقنگری شاعران دورة کلاسیک که در پایانبندی این غزل هم ردّ پایی از آن دیده میشود نیز امروز یکی از عوامل کهنگی زبان شمرده میشود.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.