يه چند روزه هوا خيلي عاليه
خوشحاله حتّی این روزا سایهمون
همه چی خوب شده بعد توافق
نمونهشم دختر همسايهمون
از وقتي ما اخبارشو شنيديم
زندگیمون شيرين شبیه گز شد
چهقدر سريع تأثيرشو ميذاره
دختر همسايه چه زود عوض شد
ما دلواپس بوديم و فكر ميكرديم
كه كلّ اين مذاكرات بازيه
ولي خدا رو شكر جواب گرفتیم
دختر همسايهمونم راضیه
حرفامونو رو كرسيشون نشونديم
هيچكدوم از حرفامونم رد نشد
يهجوري رفتيم جلو كه آخرش
براي همسايهمونم بد نشد
متن توافق واسه ما روشنه
اینور و اونور کاغذه پیداست
همین خوبه همه چی معلوم باشه
همسایه از خدا مگه چی میخواست؟
شاديكنان ريختيم توي خيابون
شاديا رو سوا كن و جدا كن
ديديم يكي روي ماشين ميرقصه
دختر همسايهمونو نگا كن
تا صبح يكي ميزد، يكي ميرقصيد
محلّهای از دست ما عاصی بود
فردا تازه توي محلّه پيچيد
دختر همسايه چه رقّاصی بود
ما بعد اين مذاكرات فهميديم
گزينهها فقط يه روميزي بود
ما بعد اين توافقات دونستيم
دختر همسايه عجب چيزي بود
از اوّلش هرچي ميرفتيم جلو
عرصه براي ما كه تنگتر ميشد
همين كه نزديك به توافق ميشد
دختر همسايه قشنگتر ميشد
كار درستي نيست آدم بشينه
وايسادههارو هي بخواد بكوبه
من خودمم چند روزه كه فهميدم
دختر همسايۀ ما چه خوبه
ما كه توافق برامون مهم نيست
اين كه مهم نيست خودشم دروغه
مهم اينه به لطف اين توافق
دختر همسايه سرش شلوغه
چهقدر قشنگ شده زندگیامون
ظریف توی ظرافتت اسیرم
میترسم از شوق توافق یه روز
دختر همسایهمونمو بگیرم
بابام سیاسی نیست ولی یتیمه
میگه تو کار خیر تردید نکن
برو جلو فقط حواست باشه
هیچ موقع همسایه رو تهدید نکن
باید که پا پیش بذارم این دفعه
میخوام برم جلو، دلم رضا نیست
فقط میگم خوبه تو این محلّه
همسایه جزو خطّ قرمزا نیست
نقد:
هوشمندی شاعر جوان ما در تلفیق طنز سیاسی با طنز عاشقانه، قابل تقدیر است. محور و سوژة اصلی این کار، در حقیقت، توافق هستهای است، نه دختر همسایه! امّا با استفاده از عنصر تکرار –که یکی از ابزار کار طنزنویسان است- سعی شده تمام مسائل به نوعی به دختر همسایه -که بحمدالله در تمامی شعرهای عاشقانه و طنز و جدّی حضوردارد!- ربط داده شود که در بعضی موارد، خوب از آب درآمده:
«برو جلو فقط حواست باشه
هیچ موقع همسایه رو تهدید نکن»
البتّه کار در کل دارای اطناب است و در مصاریعی مثل «بابام سیاسی نیست ولی یتیمه» شاعر دچار شتابزدگی شده است و نمیدانیم یتیم بودن پدر چه دخلی به ماجرا دارد؟
نکتة مثبت این کار محاورهای، وجود نوعی روایت –هر چد نصفه و نیمه- است که به همراه کردن مخاطب کمک میکند. در ضمن درست است که کار محاوره و ترانه، دست آدم را باز میگذارد امّا بدان معنا نیست که که به وزن بیاعتنا باشیم.
مطالعة کارهای موفّق طنز محاورهای خصوصاً منظومة «بامعرفتها» اثر ابوالفضل زرویی نصرآباد و کارهای ناصر فیض و مهدی استاد احمد (کتاب قلم داد) را به این شاعر جوان و آیندهدار توصیه میشود.