نقد مکتوب شعر علیرضا گلافشان یوسفی
شاعر: علیرضا گلافشان یوسفی
22 دی 1396
03:05 |
0 نظر |
1085 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
بينصيب از گل و باران چو بيابان شدهام
چاه در خويش فرو رفتۀ ويران شدهام
با خودم قهرم و بيزارم از اين من كه منم
چند وقتيست از آيينه گريزان شدهام
چهره گلگون اگر اينگونه به ظاهر دارم
ردّ خوناب زمانيست كه گريان شدهام
زندگي! چنگ بر اين پيرهن پاره مزن
همه تقصير تو بود اينكه به زندان شدهام
و چنان قاصدك دستخوش پنجۀ باد
ناگزير از سفرم، بي سر و سامان شدهام
آه از اين عمر كه در خواب و به كابوس گذشت
مرگ! مرهم شو كزين خواب پريشان شدهام
نقد:
شاعر غزلسرا، ناگزیر از پذیرش قواعدی است، گاه این قواعد به نفع شعر و شاعر تمام می¬شود و گاه او را در تنگنای وزن و قافیه قرار می¬دهد. حال با نگاهی به غزل علیرضا گل¬افشان یوسفی، میخواهیم به دو نمونه از این بردها و باخت¬ها اشاره کنیم؛ یک بُرد و یک باخت. برد شاعر در انتخاب قافیه و ردیف به وقوع پیوسته و تقریباً در تمام ابیات، هم¬نشینی این دو خوش نشسته است، به خصوص در مطلع کار که مصراع دوم را به دو صورت می¬توان خواند: یک حالت به این شکل که در بالا آمده است و دیگر به صورتِ «چاهِ در خویش فرورفتة ویران¬شدهام» یعنی ویران¬شده به صورت صفتی برای چاه بیاید، و این خود امتیازی¬ است (البتّه به نظر نگارنده، نگارش به شکلی که عرض کردم بهتر است چرا که از امتیاز تغییر لحن در موسیقی کناری برخوردار است). باری این برد در بیتهای دیگری نیز کمابیش تکرار شده است، به خصوص بیت چهارم که شاعر ردیف «شدن» را به اعتبار معنای کلاسیک (و در حال منسوخ آن) به معنای رفتن به کار برده است که این خود باعث توسّع قابلیت¬های موسیقی کناری است. حال جالب آن است که باخت شاعر یا بهتر است بگوییم ناکامی شاعر در غزل از همین «شده¬ام» بیت چهارم شروع می-شود؛ چرا که این گونه استفاده از ردیف به اضافة چند عبارت دیگر در شعر، زبان شعر را به سمت زبان کهن شعر فارسی سوق می-دهد. از نمونه های دیگر می¬توان به «ردّ خوناب» و «چهرة گلگون» اشاره کرد. البته نقد ما به استفاده از زبان باستان¬گرا در غزل امروز نیست، چرا که حتّی در پیشروترین حالت شعر امروز ما، نمونه¬های موفّقی از این دست داریم به عنوان مثال: شعرهای سپید مرحوم شاملو یا شعرهای نیمایی مرحوم اخوان ثالث. یا در نوع کلاسیک شعر معاصر، مثنوی¬های علی معلّم و برخی از غزل¬های حسین منزوی. بحث بر سر چگونگی استفاده از این زبان است. بحث بر سر این است که در شعر ما دچار دوگانگی زبانی نشویم یا اگر هم شدیم، توجیه ساختاری برای آن داشته باشیم (رجوع شود به شعر «آواز چگور» اخوان ثالث) ولی در این غزل با چنین حالتهایی مواجه نیستیم. به عنوان مثال شاعر در همان مصراعی که در مورد آن بحث شد می¬گوید: «همه تقصیر تو بود اینکه به زندان شدهام». دقّت می¬فرمایید؟ نیمی از مصراع به زبان محاورة امروزی و نیمی دیگر به زبان کهنِ قرن چهارمی.
سوای این بحث مطوّل، شاعر با این غزل نشان می¬دهد که علاقة زیادی به مضمونسازی در شعر دارد که البتّه تا حدود زیادی، موفّق بوده است ولی نکته اینجاست هرآنچه در این غزل به عنوان مضمون مطرح شده است، از مضامین رایج و امتحانپسدادة ادب فارسی است و چندان نوآوریای در آن دیده نمی¬شود. البتّه این مشقکردنها، با توجه به سنّ و تجربة شاعر، طبیعی ا¬ست و علیرضا یوسفی خوب میداند که نباید به این مشق¬ها قانع شود.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.