نقد مکتوب شعر طیبه عباسی
شاعر: طیبه عباسی
28 دی 1396
01:13 |
0 نظر |
1142 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
سالها پیش این چروک روی پیشانی نبود
جز سر سجّاده چشمان تو بارانی نبود
جانمازت پهن میشد از زمین تا آسمان
هیچجا اندازۀ این خانه نورانی نبود
وحی نازل میشد از لبخندهایت، فاطمه!
روی لبهایت به جز آیات قرآنی نبود
سفرۀ احسان تو تا آسمانها میرسید
در میان خانه وقتی تکّۀ نانی نبود
ای بهار خانۀ حیدر نمیرفتی اگر
کوچههای شهر در خواب زمستانی نبود
هیزم آوردند، ابراهیم در آتش نشست
شعلهها خاموش شد امّا گلستانی نبود
یاد پهلوی تو افتادم دلم آتش گرفت
آه! در آن کوچهها آیا مسلمانی نبود؟
کوه اگر بودم مرا این صبر از جا کنده بود
رفتی و دل کندن از تو کار آسانی نبود
نقد:
غزل خانم عبّاسي نشان مي دهد که او شاعري است كه قالب غزل را ميشناسد و با چهارچوب كلّي آن آشناست. اين شعر به لحاظ ساختاري، غزل شستهرفته و بينقصي است. وزن و قافيه و رديف به خوبي و درستي رعايت شده و با توجّه به سابقة نه چندان طولاني ايشان در سرودن غزل به صورت جدّي، اثر قابل قبول و اميدواركنندهاي است. اين غزل در زمرة اشعار آييني قرار مي گيرد. شاعر شهادت مظلومانة حضرت زهرا(س) را دستماية سرايش اين شعر قرار داده است. ميتوان گفت قويترين عنصر اين شعر، عنصر عاطفه است و شاعر كوشيده تا احساس اندوه و تأثّر خود را از اين واقعه با تصاوير شاعرانه بيان كرده و مخاطب را نيز در اين احساس اندوه با خود شريك و همراه كند. اين تلاش از همان بيت نخستين غزل مشهود است: «سالها پیش این چروک روی پیشانی نبود/ جز سر سجّاده چشمان تو بارانی نبود».
شاعران زيادي براي حضرت زهرا(س) و ماجراي شهادت ايشان شعر سرودهاند. در اين ميان، برخي از آنها به تكرار حرف و نگاه شاعران ديگر پرداخته و برخي ديگر از زاويهاي تازه و با نگاهي ويژه به اين موضوع نگريستهاند كه دستة دوم ماندگارتر و تأثيرگذارتر بودهاند. با نگاهي به غزل خانم عبّاسي درمييابيم برخي از تصاوير شاعرانة اين شعر، كليشهاي و خالي از خلّاقيت و نوآوري است. تعابير و تركيبهايي كه در شعرهاي ديگر بارها خوانده و شنيدهايم، مثل سفرة احسان، بهار خانه و...
همچنين تضادّ بين بهار و زمستان و اشاره به پهلوي شكستة آن حضرت كه در شعرهاي زيادي تكرار شده است.
خوب است براي مقايسه، شعر سپيد كوتاهي از حميدرضا شكارسري را مثال بزنيم كه در همين موضوع سروده شده امّا نگاه و بياني تازه و متفاوت دارد. اين شعر در نهايت كوتاهي و ايجاز، مفهوم عميقي را ميرساند و علاوه بر آن، به لحاظ عاطفي نيز بر مخاطب تأثير ميگذارد:
«بانو! نمييابمت/ امّا كنار تو گريه مرسوم است/ مگر ميتوان پهلوي تو بود/ و شكسته نبود؟»
به ايهام تناسب به كار رفته در كلمة «پهلو» توجّه كنيد كه چگونه شعر را زيبا و تأثيرگذار كرده است. موضوعي كه در بيت يكي مانده به پايان غزل مورد بحث هم مطرح شده است امّا بيان خانم عباسي چندان تازه و خلّاقانه نيست و با عبارت «دلم آتش گرفت» تنها بر وجه عاطفي ماجرا تأكيد شده است.
مطالعة جدي آثار غزلسرايان مطرح قديم و معاصر و همچنين سرودههاي آييني محكم و ماندگار از شاعران اين حوزه، قطعاً در ادامة اين راه به خانم عبّاسي كمك شاياني خواهد كرد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.