نقد مکتوب شعر علی نیکزاد
شاعر: علی نیکزاد
30 دی 1396
02:13 |
0 نظر |
1102 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
میخزم در تک این هستی ایّامآلود
گم شو ای مرگ، تو ای روشن ابهامآلود
لحظه آبستن گرداب قیامتآساست
پرِ آشوبم از این ساکت آرامآلود
دل پر از کفر و سر از عطسۀ شیطان نمناک
آخر آتش زنم این صورت اسلامآلود
خط پیشانی من، این همه تفسیر نقیض
به که نالیم از این طالع ایهامآلود؟
کاش میشد بتراشم هوس از لوح خیال
یا زنم سنگ سیه بر سر سرسامآلود
مصرعی پر نزد از مخفی جانم بیرون
باز هم کاغذ و یک قصّۀ پیغامآلود
نقد:
اینکه چرا شعر فارسی در زمانهای مختلف، بیانهای گوناگونی داشته، بحثی است که واگویی فلسفة آن در این مختصر نمیگنجد. در هر صورت شاعر باید بداند که نحو جملات و نحوة به کار بستن کلمات از طرف شاعران هر دوره، متأثّر از اتّفاقات اجتماعی و فرهنگی معاصر بوده است و اگرچه رسیدن به مفاهیم معنوی و حقیقی در تمام ادوار از دغدغههای اصیل شاعران بوده است امّا راههای رسیدن به این مهم در زمانهای مختلف، به دلیل زاویههای دید متفاوتی که محصول شرایط جامعه بوده است، راههایی متفاوت داشته است. پس یکی از مهمترین دلایل دگرگونی زبان شعر، شرایط اجتماعی و دگردیسی اندیشه در بستر زمان بوده است. به همین دلیل است که شعرا برای بیان اندیشههای خویش در زمانهای گوناگون، زبانهایی گوناگون دارند و مضمونی واحد را با بیانی متفاوت عرضه میکنند.
رسیدن به زبان مستقل و سنددار کردن عناصر سازندة آن به نام خویش، یکی از مهمترین آرزوهایی است که توسط شاعران دنبال میشود. این خواسته علیرغم آنچه برخی تصوّر میکنند به خودی خود نه حسن و امتیازی محسوب میشود، نه عیب و جستار عبث و
بیهودای به شمار میرود. مشکل وقتی پیش میآید که شاعر در حدود لفظ متوقّف میشود و برای رسیدن به زبان، از مهمترین وظیفة شعر که انتقال اندیشه است، فاصله میگیرد. پس شاعر موفّق، ضمن برخورداری از زبان شاخص، دارای جهانبینی ویژهای است که درکنار زبان، وجه ممیّز او به شمار میرود. امّا تحصیل جهانبینی شخصی و زبان متمایز، نیازمند مشق و غور در لفظ و سیر و سلوک در جهان پیرامون است. پس مشق راههای رفته –اگر شاعر در آغاز راه باشد- اشکالی محسوب نمیشود.
امّا حقیقت این است که این روزها با در دسترس بودن تجربیات دیگر شاعران، میتوان با سرعت بیشتری این راه را پیمود و در عرصة تقلید، کمتر توقّف کرد.
از نظر نباید دور داشت که با توجّه به توفیق برخی شاعران جوان در جذب مخاطبان، طیف عظیمی از شاعران جوان دل به راهی خوش کردهاند که از پیچ و خم سبک موسوم به هندی میگذرد. آنچه در آغاز این مقال به آن پرداختیم در حقیقت ارصاد و تسهیمی است برای واگویی این جملة مشهور نیما که «شاعر باید فرزند زمانة خود باشد».
شعر نیکزاد نشاندهندة این است که شاعر به شدّت درگیر تجربههای زبانی است و سرسختانه دیوان شاعران قرن دهم تا دوازدهم را مرور میکند. این مطالعه سودمند خواهد بود اگر شاعر ضمن مطالعه و مشق آنها، مانند بسیاری از همنسلان خویش، فریفتة مطالبات بیمغز زمانه و مخاطبان سادهپسند نشود.
نیازی به توضیح ندارد که ترکیبسازی این غزل مطابق اسلوب سبک هندی و به خصوص نزدیک به شیوة بیدل دهلوی است؛ مخفی جان، قیامتآسا، لوح خیال، عطسة شیطان. سادهانگارانه است اگر فرزند زمان بودن شاعر را گریز از نحو مستعمل شعرای ماضی و دوری از کلمات و ترکیباتی بدانیم که از نظر بسیاری قدیمی شدهاند. به اعتقاد نگارنده، شاعر باید در جستجوی زبانی باشد که بتواند جهانبینی او را به تصویر بکشد. این غزل میتواند پلی برای عبور و مسافر ماندن شاعر برای رسیدن به پردیس شعر باشد امّا بیگمان نمیتوان آن را منزلگاهی امن برای عابری دانست که در هر شعر باید مشق عشق کند.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.