نقد مکتوب شعر محمدامین اصفهانی
شاعر: محمدامین اصفهانی
21 فروردین 1397
00:41 |
0 نظر |
1222 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
یگانه علت خلق سرایههای زلالم!
بیا، بیا که منِ بی تو یک امید محالم
در انتظار تو یکیک شکوفههای انارم
به روی گونة زرد منی که رو به زوالم
نه اینکه بی پر و بالم، ولی چه سود؟ دو بالم
بدون آبی چشمت، شدند هر دو وبالم
گذشتههای هنوزی، هنوزهای همیشه
نه نیستی و نه هستی، همیشههای خیالم
تو آیههای جنونی، رسول سورة عشقی
دلیل سحر کلام و سرایههای زلالم
بتاب تا که ببینم، نتاب تا که ببینم
بدون عشق تو کورم، بدون چِشم تو لالم
به جز شراب نخوردم ولی گناه نکردم
که آب بی تو حرام و شراب با تو حلالم
تو را پیالهپیاله سؤال کردم و شادم
که شعر بوده همیشه جواب تو به سؤالم
تو را به تن تَتَ تن تن، مرا به آن تَنِ... مَن مَن
نمانده تاب و توانم، قسم به آدم و عالم
نقد:
چنانچه دیگر اشعار محمدامین اصفهانی مانند همین شعر او باشد، حق دارد که اشعار خود را سرایههای زلال بنامد. ردیف و خصوصاً اگر ردیف سختی باشد –همانطور که در جامعة کنونی و در میان شاعران جوان امروز مد شده است– تا حدودی ممکن است دست و پای شاعر را ببندد و تنها لقایش را به مخاطبین عرضه کند و نه عطایش را. در واقع، ردیف یک امکان است که شاعر میتواند از آن استفاده کند یا نکند و زمانی که بخواهد استفاده کند باید متوجّه باشد که تا چه حد به نفع شعر است. امروزه بسیار میشنویم که شاعران جوان میگویند ردیف به شعر ما جهت میدهد و برای همین تمام افتخارشان این است که همة اشعارشان با ردیفهای ابتکاری است. کاش به جای اینکه ردیف شاعر را هدایت کند، شاعر و تفکّر و اندیشة شاعر و در واقع حرفهایی که شاعر میخواهد بیان کند، مسیر خود را انتخاب کنند. غزل آقای اصفهانی ردیف ندارد و چه بسا همین نداشتن ردیف باعث شده است که بیتهای زیبایی مانند «نه اینکه بی پر و بالم! ولی چه سود؟ دو بالم/ بدون آبی چشمت شدند هر دو وبالم» را بسازد. بیشتر اشعار شاعران کهن و مخصوصاً سعدی نیز ردیف خاص ندارند و احتمالاً مطالعة شاعر و آشنایی با شاعران بزرگ باعث شده است که تن به خواسته شعرهای معمولی امروزی ندهد. البته در بیت آخر، شاعر در دام افتاده است و هرچهقدر هم تلاش کرده بیت را از ورطة ابتذال به در بکشد، نتوانسته است و بیت بسیار کلیشهای شده است.
بیت پنجم نیز به خاطر ملموس نبودن فضا و در واقع انتزاعی بودن «آیههای جنون» و «رسول سورة عشق» و همچنین تکرار بیمورد قافیة نخستین در همان هیئت نخستین، این بیت را از زیبایی انداخته است و جان این بیت را گرفته است تقریبا همه چیزهایی که بیت «نه اینکه بی پر و بالم! ولی چه سود؟ دو بالم/ بدون آبی چشمت شدند هر دو وبالم» دارد را ندارد. البته در همین بیت «نه اینکه بی پر و بالم ...» نیز «بالم» در موضع قافیه استفاده شده است و میشد بدون اینکه موسیقی شعر را کم کرد، از شگفتی بیت هم نکاست. در بیت ششم نیز اگر جای دو واژة «عشق و چشم» اگر عوض میشد احتمالاً بیت بهتری ساخته میشد، چرا که شبکة کلام قویتر میشد و کور بودن بدون چشم دیگری، و نه چشم خود، ترکیب شاعرانهتری بود.
علی ایّ حال، شاعر این شعر مشخّص است که با تقویت عناصر زبانی و شبکة کلام سحر بیان خود را میتواند بیشتر از پیشتر کند.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.