خالی است مشت سرد زمین از بهارها
ای کاش میرسید به باران، تبارها
در انتظار رؤیت خورشید گشته اند
چندین هزار ماه به دور مدارها
لبریز از طراوت و آکنده از امید
در لحظة قرار، دل بیقرارها
در وسعت زمان و مکان جا نمیشوی
در حسرت تواند تمام حصارها
ای آخرین امید بشر، ای امام عصر
نام شما نوشته شده کنج غارها
نقد:
شعر انتظار، شعری است که بسیاری از خصوصیات ادبی آن در قالب شعر انقلاب قابل تحلیل است. یعنی اگرچه در گذشتة ادبیات فارسی نیز میتوان از اشارة موعود سراغی گرفت امّا در هیچ دورهای به این موضوع اینقدر پرداخته نشده است.
تولید انبوه شعر در موضوع واحد به خودی خود ایرادی ندارد امّا مشکل اینجاست که غالباً وحدت موضوع به ایجاد مضامین، تعابیر و المانهای مشترک ختم میشود. با این توضیح تلاش شاعر برای گریز از المانهای تکراری شعر انتظار مثل، جمعه، ندبه، ظهور و... ستودنی است و مبیّن این نکته که شاعر در پی کشف و ارائة فضایی تازه است. شاعر در مرحله مشق و تمرین است و از همین رو میتوان برخی کاستیها و لغزشهای کلامیاش را به دیدة اغماض نگریست.
همنشینی باران و تبار در مصراع دوم مخاطب را در برداشت اولیه دچار مشکل میکند، چرا که ترکیب «بارانتبار» در ادبیات پیشینه دارد و تنها با تأمّل و مرور چند بارة مصراع است که میتوان به مقصود شاعر دست یافت. شاید شاعر در خلال این تعقید، به نوعی ساختار شکنی نظر داشته است که البتّه در این امر چندان موفّق نبوده است، هرچند مضمون شعر در نوع خود بدیع و زیباست. بیت دوم و سوم لحنی دلنشین و زبانی سالم دارند امّا بیت چهارم و پنجم دچار کژتابی است. در بیت چهارم اگرچه حصارشکنی مدّ نظر شاعر بوده امّا آنچه منقل میشود این است که حصارها در انتظار این هستند که تو را در خویش محبوس کنند! در مقطع نیز تصویر اراتهشده، تصویری شاعرانه نیست. اینکه نام موعود بر دیوارهای غار نوشته شده باشد، کنایهای روشن و یکسویه نیست. اینکه به قول فریدون مشیری «بشر دوباره به جنگل و به کوه خواهد زد» امری است که با توجّه به رشد قوّت تسلیحاتی بشر قابل تصوّر است. معروف است که میگویند از انیشتین پرسیدند که درجنگ جهانی سوم چه ابزاری به کار گرفته میشوند؟ وی در پاسخ گفته است که جنگ جهانی سوم را نمیدانم امّا جنگ جهانی چهارم با بیل و کلنگ و تیر و کمان. با همة این توضیحات، از یاد نبریم که ذهنیت مخاطبان از غارنوشتهها غالباً محدود به مشاهدات انسانهای اولیه و تصوّرات آنها از جهان پیرامونشان بوده است و این توصیف میتواند حتّی موهن تلقّی شود.