نقد مکتوب شعر زينب حاتم پور
شاعر: زينب حاتم پور
13 آبان 1402
09:56 |
0 نظر |
211 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
زاغکی فیلم ارزشی تولید
بنمود از برای نشر امید
«بر درختی نشست در راهی
که از آن میگذشت روباهی
روبه پرفریب حیلتساز
رفت پای درخت و کرد آواز»
گفت بهبه! چه فیلم زیبایی
چه گریمی! عجب پلانهایی!
داد از آن نور صحنه و رنگش
دل من را ربوده پیرنگش
تو که یک پا خودت هالیوودی
جانم آخر بگو کجا بودی؟
حیفم آمد هدر رود هنرت
یا کلاهی همیرود به سرت
فیلم تو گرچه مملو از هنر است
گلدرشت است و این خود ضرر است
رنگ بالاتر از سیاهی چیست؟
توی کارت چرا سیاهی نیست؟
فیلم باید به درد پردازد
چاره را دیگری مگر سازد
درد درمان شده که زیبا نیست
چارهسازی وظیفۀ ما نیست
گر نباشد شعار در کارت
میدهند هزار اسکارت
برو سمت اتاقک تدوین
کار خود را بکن کمی تزیین
بفرستش به چند فستیوال
تا بگیری جوایزی باحال
زاغ گفتا که روبه مسکین
زیر پای کسی دگر بنشین
پر شده گوشم از سخن هایت
از تعاریف دلفریبایت
فرم کارم به چشمت آمد دُر
محتوایش ولی به کامت مُر
محتوایم اساس کار من است
اعتقادم همان شعار من است
این شعار از شعور میآید
روشنایی ز نور میآید
چون سیاهی ندیدهام بسیار
پس چگونه بیاورم در کار؟
فیلمسازی که مردمی باشد
زخم مردم نمک نمیپاشد
از غم و رنجشان شود غمگین
تلخی کامشان کند شیرین
عزّتش ذلّت فقیران نیست
سود او در زیان ایران نیست
من خیانت کنم به افکارم
تا که شاید دهند اسکارم؟
این حناها دگر ندارد رنگ
نرود میخ آهنین در سنگ
بنه این دام پای مرغ دگر
نکند مکر تو به بنده اثر
زاغکم لیک آتشین مرغم
در مرامم مرید سیمرغم
________________________________________
نقد شعر:
شعر کلام موزون نیست و هر گونه به وزن کشیدن عقاید، لزوماً نمیتواند نام شعر بگیرد. بگذارید در این مورد کمی بیشتر توضیح بدهم.
کلام عادّی ما در روزمرّه با آنکه گاهی مایههای از وزن مییابد ولی موزون نیست. برای اینکه کلام موزون، شعر باشد نیاز به عناصر دیگری هم دارد که مهمترین این عناصر، عاطفه است (هرچند این حکم مورد قبول همه نیست و قابل بحث است).
عاطفه در نزد عوام و حتّی در نزد بسیاری از شاعران، حسّ غم و ناله و اشک و آه تعریف شده است امّا همانگونه که در علومی مانند روانشناسی از آن سخن به میان آمده است، عاطفه اقسام گوناگونی مثل شادی، خشم و... نیز دارد. البتّه چون عموم شعر معاصر ما در شعر غنایی –از گونۀ عاشقانۀ زمینی آن- خلاصه شده، این تصوّر چندان هم بیراه نیست.
بازگردیم به شعر حاضر. این شعر سعی دارد دستهای از فیلمسازان را نقد کند امّا در این مسیر، هر گونه ضعف ادبی را مباح دانسته است. این کار درست نیست ولی برای آزمون بد نیست که گاهی شعرهایمان را صرفاً مرتّب کنیم و ببینیم موزون نوشتن ما با نثر سادۀ آن چه تفاوتی دارد. به نظرم اگر در عموم ابیات شعر حاضر، این کار را کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که تلاش شاعر برای موزون کردن مفاهیم، چیزی بر شعر نیفزوده است. گذشته از ضعفهای ادبی، با ادبیات همین شعر طنز، باید بگوییم که شعر حاضر «گلدرشت» نیز هست. یعنی از مسیری کاملاً مستقیم و صرفاً با استفاده از داستان «زاغ و روباه» به موضوع نزدیک شده است و آن شیوۀ رندانه که معمولاً از شاعران طنزسرا انتظار میرود، جایی در عموم ابیات ندارد.
در مجموع، شاعر باید در زمینۀ ادبی و نزدیکتر کردن ذهن و زبان خویش، تلاش بیشتری داشته باشد. برای شروع این امر، مطالعۀ گلستان سعدی میتواند کارآ باشد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.