جمعه, 14 اردیبهشت,1403 |

نقد مکتوب شعر سحر هاديان كمرودي

شاعر: سحر هاديان كمرودي

13 آبان 1402 09:58 | 0 نظر | 146 بازدید | امتیاز: 5 با 2 رای
ببین چه گرم و بدون غرور مردانه
به جای تو بغلم کرده آشپزخانه!
زنی که لحظه‌ی پا پس کشیدنت را دید
کشید از همه دست و گذاشت بر چانه
نگاهِ خیره به سلول‌های کابینت
اسیر کرده مرا پشت میز صبحانه
حواسِ پرتِ مرا جمع می‌کند حتی
عبور مورچه‌ای با دهانِ بی‌دانه
دوباره موی کمم از حصارِ کش دررفت
دوباره بخت سیاهم نشست بر شانه
به قدرِ بالِ من آیینه قد کشید و ندید
که بازگشته به آیینِ پیله، پروانه!
ندید مرگِ من از روزی اتفاق افتاد
که "حرف با لب" و مو قهر کرد با شانه
تو رفتی و بغلم خالی از تو ماند اما
امیدوار تنت مانده تخت دیوانه…
________________________________________
نقد شعر:
غزلِ زیستی یا بهتر است بگوییم شعرِ زیستی به آن گونه سروده‌ای گفته می‌شود که شاعرش، در متن شعر زیسته باشد، یعنی محتوایی را شاهد باشیم که می‌توان آن را به زندگی شخصی سراینده ربط داد. بهترین نمونه‌های شعر زیستی در معاصرین، شعرهای فروغ فرخزاد است، چه گواهی بر این مدعا که او در شعری مصائب زندگی خانوادگی، مشخصات شناسنامه‌ای و شغل اطرافیان خود را می‌آورد و در هم‌پوشانی زندگی شخصی با ریختار زمانه، توفیقات جالبی را به چنگ می‌آورد.
شعری که از سحربانو خواندم، مسلما باید تجربة شخصی باشد، چه از هر سویی به آن نگریسته می‌شود، شاعره‌ی خانه‌داری در میانه‌ی دو وعده غذایی که احتمالا بین صبحانه و ناهار باشد؛ که تا اولی تمام می‌شود باید دومی را بارگذاری کرد، در حال غور در احوالات خود است. کاری که تخصصی زنانه است با شلوغی ذهن و عدم دست و دل برای ادامه حیات. پرواضح است شاعرانی که خانه‌داری می‌کنند، اغلب شعری زیستی در کارنامه دارند. کمِ کم همین لحظه می‌توانم کلی نام و کلی شعر را ردیف کنم که حاصل همین قضایاست. از شاعران کهنی چون بنت‌کعب، قرة‌العین و پروین تا معاصرزیستانی نظیر بانو صفارزاده، سیمین بهبهانی، زنده‌یاد زهره قاسمی‌فرد، مریم آذرمانی، طاهره خنیا، رویا تفتی، نجمه زارع، سپیده جدیری و و و… همگی درست این کنج، این زیست و این واگویه را نجوا کرده‌اند و اغلب چه آثار عزیز و دل‌ساخته‌ای آفریده شده است.
پیرامون پساپشت شعر، نگاه فمنیستی که زن را در عاملیت آشپزخانه اسیر و سوخته و فراموش می‌انگارد و معناهای تابعه که قابلیت‌شان زخم است و رنج، نمی‌خواهم حرفی بزنم که اصولا آدم زن‌ستیزی نیستم و از آن‌طرف نیز آدم زن‌‌ستایی نبوده‌ام هرگز که برای همدردی بگویم عجب شعری، شاگرد قدیم خودم و دوست و خواهر و همدل و هم‌نوای این‌سال‌های من طاهره خنیاست که کارش شده است، مظلوم‌نمایی زن گو این‌که مردها در عرشند و بانوان بر فرش.
امای زیبایی این غزل را بگویم و بگذرم. سحر هادیان در این اثر، فارغ از توانایی‌های عاطفی، به جرات نیروی پنهان خوب‌نوشتن‌اش را بروز داده، تسلط او بر پردازش واژگانی که گاه تراشه‌ اضافه‌ای هستند که به بافت جمله نمی‌آید، اما او چنان صیقلش می‌دهد تا جایش دهد در متن، آن‌گونه که کسی فرق داشتن آن واژه با دیگر کلمات را، ابدا متوجه نشود. در این شعر اصلی‌ترین حریف سراینده نبود ردیف است، با قافیه‌ای به شدت رها که می‌شد با قافیه افسارش کرد. اما او به خوبی و بدون آن مهار، قافیه‌اش را رام کرده. این بیت بیانگر همه آن نکاتی‌ست که برای بهتر سرودن، لازم است توسط نوجویان ادبی، دنبال شود؛
زنی که لحظه‌ی پا پس کشیدنت را دید/ کشید از همه دست و گذاشت بر چانه
به ارتباط درونی و بیرونی و ماهوی میان واژه‌ها نگاه کنید، پا/ دست_ کشیدن/ کشید_ دید/ کشید_ زنی/ همه_ را/ از
تقریبا در عموم کارهایی که این‌کاتب پیش از این نیز در اینستاگرام و نیز سایت نقد شعر از ایشان خوانده‌ام، چنین ارتباطاتی را می‌توان دید و چه بهتر این زیبانویسی بشود الگویی برای آنان که می‌خواهند شعر را به درستی دنبال نمایند.
ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.