جمعه, 14 اردیبهشت,1403 |

نقد مکتوب شعر سيده زهرا موسوي

شاعر: سيده زهرا موسوي

13 آبان 1402 09:59 | 0 نظر | 78 بازدید | امتیاز: با 0 رای
می شود آیا مرا یک قهوه مهمانم کنی؟
می شود با خنده ات بازم پریشانم کنی؟
آنقَدَر زیبایی اصلا فکر می کردی مرا_
مثلِ بانوهای مصر اینگونه حیرانم کنی؟
دینِ خود را کرده ام انکار با هر زحمتی
تا تو با زیبایی ات آخر مسلمانم کنی
من زلیخا وار می خواهم تو را، ای کاش تو
مثلِ مجنون باشی و لیلیِ دورانم کنی
رد نشو از جُرمِ من، فکرِ تو را دزدیده ام
سخت در آغوشِ خود باید که زندانم کنی
کور باشم تا نبینم لحظه ای حتی، مرا
با نگاهِ سردِ خود، فصلِ زمستانم کنی
مبتلایم من به دردِ لاعلاجی، تو فقط
می توانی با دوای عشق، درمانم کنی
خواستی از من مثالی ممتنع، گفتم به تو
اینکه: "یک روزی از عشقِ خود پشیمانم کنی"
دوست دارم یک ردیفِ ناب باشم تا که تو
شعر باشی آخرِ هر بیت، عنوانم کنی
________________________________________
نقد شعر:
هم عیب و هم حسن‌اش را می‌توانم بنویسم، ساده و صمیمی و به نوعی خودمانی نوشتن شعر، چنان‌که سرکار خانم سیده زهرا موسوی نوشته‌اند را، عرض می‌کنم. از مواهب این گونه‌ی نوشتاری، چند نکته‌ی زیر را داشته باشید تا شاید جایی به قبح آن هم اشارتی داشته باشم؛
جذابیت‌های لفظی حاصل از بی‌پیرایگی یکی از محاسن این نوشتار است، اگر دقت کنید شاعر آن‌چنان متن را خودمانی پنداشته‌اند که «باز هم» را «بازم» یعنی به صورت محاوره نوشته است.
هم‌سطح بودن متن با زبان محاوره کوچه و بازار و ادبیات گفتاری نسل نو که عموما در قید پارسی نوشتن و پارسی حرف زدن نیستند.
پرهیز از کلمات درشت و زمخت که خواندن شعر را برای جوانان سخت می‌کند.
‌بسنده کردن به تصاویر و مفاهیم دم‌دستی و استفاده از ظرفیت‌ ساده‌گیری و ساده برگزار کردن کلام
این چند ویژگی از محاسن ادبیاتی‌ست که در پو دهه اخیر مرسوم شده و آن را «ساده‌نویسی»‌ می‌خوانند، جالب این‌که همین محاسن را می‌شود معایب این رویه نیز دانست، چرا که فخامت و عظمت شعری که فردوسی و سعدی و نظامی و بیدل و آن همه شاعر و نویسنده، طی قرون متمادی بر آن تاکید داشتند و همیشه مرزی بین زبان عامه با زبان ادب که زبان دربار و بزرگان و امراء‌ بوده، قائل بودند و آن مرز، سبب خاص بودن زبان شعر شد و تمیز دهنده آن از لفظ همگان.
حالیا اگر بنا به پسند عامه باشد، این نحوه از نوشتن، اول بار در تاریخ شعر اصیل پارسی است که ستبری و صخره‌واری که از برجسته‌ترین مشخصه‌های همه ادوار شعر بوده را کنار می‌زند و متاسفانه زبانی شیک و سانتی‌مانتال جایگزین آن می‌سازد. با این‌حال در شعر خانم موسوی جاهایی هم هست که فارغ است از گفت و شنفت عامه‌پسند، البته با اندکی مثبت‌اندیشی و تسامح، آن‌را بهتر از ابیات دیگر دید و پسندید؛ برای نمونه، در بیتی که می‌گویند؛ «من زلیخاوار می‌خواهم تو را» اگر در مصراع دوم، تالیف مرتبی را لحاظ کنند، فرضا تشدید روی لیلی را به نوعی برچیند، چون وقتی با دوران یکی شده، لفظ را بدآوا کرده، می‌شد مصرع دو را چنین نوشت تا تالیف هم ارتقا یابد؛ «من زلیخاوار می‌خواهم تو را آیا تو هم/ می‌شود مجنون شوی لیلای دورانم کنی!؟» برخی تغییرات، صرفا نیازمند حوصله و تامل و اندیشیدن است. به امید آن‌که این بانوی شاعر را در قله سرایش، ستبر و سربلند ببینیم.
ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.