نقد مکتوب شعر فاطمه محرومي نوشآبادي
شاعر: فاطمه محرومي نوشآبادي
13 آبان 1402
10:14 |
0 نظر |
197 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
دوباره سرکشیدم جام سرد بی خیالی را
شمردم غنچه های سرخ وتو درتوی قالی را
نشستم گوشه ای با این منِ خودچای مینوشم
تهی ازآشنا وغیر کردم این حوالی را
نگاهم می خزد تابرف هایی که عرق کردند
که این سو لرزمیگیرد بخاری زغالی را
به گوشم پچ پچ قلاب مادرمیرسد؛دارد
پراز گرمای عشقش میکند رگ های شالی را
پدر دلواپس تک سرفه های خشک ماشینش
به اومیگفت درمان میکنم این خسته حالی را
به خود برگشتم وسُر میخورم زیر پَر کُرسی
درآوردم دوباره گرم پوش پرتقالی را
________________________________________
نقد شعر:
خویش را دیگری دیدن، منسُرایی، مننوشت، مناویی، منِ راوی، منی که من نیستم، منایشانم و از این دست شخصیتسازیها که حول «من» به معنای سراینده میچرخد، بخشی از آنیما و آنیموسیست که در مکتب روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ به بخش ناهشیار یا خودِ درونیِ راستینِ هر فرد «اینجا شاعر» گفته میشود که در مقابل نقاب یا نمود برونی شخصیت قرار میگیرد. آنیما در ضمیر ناهشیار مرد به صورت یک شخصیت درونی زنانه جلوهگر میشود و آنیموس در ضمیر ناهشیار زن به صورت یک شخصیت درونی مردانه پدیدار میشود. حال این منازعه، که حاصل گشتن در خویشتن و به خویش قانع شدن است، باعث شده است اغلب شاعران حتا بیآنکه چرایی موضوع را بدانند در شعرهاشان از این «ترفند» یا بهتر است بگویم «ناهشیاری» استفاده میکنند. گاه مضمون میپرورانند و گاه معطوف به خواست شعر و بیت اولی که به زبانشان ریخته شده _که گویند سطر اول، هدیه خدایان است، در یونان باستان، بیت نخست هدیه هرمس بود_ آن را پردازش میکنند. عجیب که این نکته را غافلند این حرفها باید با تخلیه روحی همراه باشد.
بگذریم، که هرچه پیشتر برویم، گره را کورتر میکنم، از بس که فهم ثقیلی دارد این ظرفیت و جای آن نه اینجا و اینک است.
به شعری رسیدهام از سرکار بانو، فاطمـــه محرومی، در بیت دوم آن نکتهای رفت که تشریح لازم است، از جنس همان آنیما و آنیموس، در واقع خواندن این بیت، آن تلنگر را به ذهنم زد و از ناهشیاریها نوشتم. گفتهاند؛
نشستم گوشهای با این منِ خود چای مینوشم
تهی از آشنا و غیر کردم این حوالی را
جدا از تالیف ضعیفی که مصرع اول دارد، زیرا «این» کاملا اضافه است و فقط برای پوشش وزن، کارآمد شده، هرگاه کلمهای در سطری بیاید که با حذف آن، معنای سطر تغییر نکند، حتما ضعف تالیف رخ داده. اما اینجا دقت بفرمایید که، هم برداشتن «این» ممکن است و هم «منِ خود» ترکیبیست اضافه که، مانند «این» تنها وزن را پر کرده است، در واقع یکی از دو کلمهی «من» و یا «خود» برای تکمیل داستان و آنیمو شدن کافی بود، زیرا هر دو فعل مینوشم و نشستم که برای این جمله استفاده شده با میم، که نشانهی ضمیر مفرد است، پایان پذیرفته، به همین علت میم، معنای «من» یا «خود» را در اندرونش نهفته دارد، دقیقتر که شوید میبینید نشستم با خود چای مینوشم. یعنی «من» چای مینوشم. در چنین وضعی طبعا آوردن دو ضمیر امری غیرحرفهای و حتا مبتدیانه است. ناگفته نماند که نشستم هم در معنای نشستهام، به کار گرفته شده که باز هم از ضعف تالیف حکایت دارد.
باقی ابیات را، اگر بخواهم یکان به یکان مورد خوانش و بررسی قرار دهم احتمالا به شاعر ظلم کردهام، زیرا با متدی که در اختیارشان گذاشتم، شخصا میتوانند هر بیت را به جزییترین شیوه، در معناسازی، چگونگی تالیف، موسیقی حاصل از همنشینی کلمات و… میتوانند بررسی کنند و یک بازآفرینی فنی از این غزل خوب انجام دهند تا آن را از خوب به عالی تغییر تالیف دهند. شادکامیتان را از خدای خردخواهانم.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.