نقد مکتوب شعر فائزه شادمان ماهاني
شاعر: فائزه شادمان ماهاني
13 آبان 1402
10:16 |
0 نظر |
196 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
پوشیده است چادر بخت سیاه را
آن دختری که سخت بغل کرده چاه را
زخمی تر از همیشه بسی آه می کِشد
جرمش همان دقیقه که بوسیده ماه را
پشت حصار تلخ پر از انزوای خویش
باور نکرده خلسه ی وقت پگاه را
سردرگم است و مانده درون هزارتو
گُم کرده لا به لای خم عشق، راه را
از قایقِ شکسته ی امّید و آرزو
دریا شنیده حرف دل بی پناه را
آری، نشد هر آنچه که می خواست دخترک
فهمیده است عاقبت اشتباه را!
________________________________________
نقد شعر:
یکی از روشهای مهم برای گفت و گو در یک شعر، آن هم در یک غزل، پرهیز از صراحت لفظی در بازگفت داستان و مفهوم آن است، جوری که شعرمان به ویژه در مواقعی که میخواهیم موضوعی حساس حرف بزنیم، که گریبانگیر آحاد جامعه است و از روزمرگیهای سیاست و فرهنگ به حساب میآید و لابد موافقان و مخالفانی دارد، شاعر میبایست چه خودش موافق و چه مخالف موضوع باشد، نهایت دقت را لحاظ کند تا مبادا در چالهی شعاردهی فرو رود. چرا که جایگاه شعر، با منبر، تریبون و حتا مقاله و متون خبری تفاوتی آشکارا داشته و دارد و نمیتوان زبان را به نفع یا نفی موضوع جوری آخته کنی که مخاطب غلوّ و قاهر بودن متن را دریابد و روبروی آن جبهه بگیرد. منظورم در این وهله، شعر سرکار خانم فائزه شادمان ماهانی است که با تامل در پساپشت واژگانِ آن، میشود پیبرد که شعر دارد در مورد حجاب و خاصه چادر اظهار نظر میکند، دو مشکل در شکل ارائه این مفهوم وجود دارد، نخست اینکه آنقدر متن -بهخصوص در بیتهای میانی- گنگ است که باید با تامل و دقت، به این رسید که شاعر در باب حجاب سخن میگوید، این یعنی، احتمالا شاعر میداند اگر بخواهد رک حرف بزند، مخالف او موضع گرفته میشود، البته مهم است که شاعر نیز، چون دیگر افراد، بر باورهای خود تاکید ورزد و غیرتمندانه از آنها دفاع کند، اما بهترین شکل آن است که شاعرانه و هنرمندانه از پس این کار برآید که به این وسیله هم از شاعری خود و هم از غیرت دینیاش به درستی استفاده کرده است. پس نخستین مشکل این شعر در طرح مفهوم، گنگی ابیات و تصاویر و دیر رساندن مطلب است به مخاطب و اما دومین مشکل سرکار فائزه بانو، عدم استفاده از خلاقیت هنری و ادبی در طرح مسئله و نیز فقدان نظاممندی ساختاری و ارتباط ملموس یا محسوس بین ابیات است.
در کلیت ماجرا، انگارهی ذهنی من مخاطب، چنین است که شاعر میخواهد بگوید دختری که اکنون به چادر پناه آورده، از اشتباهی بزرگ نجات یافته، او که از نور نماز صبح و خلسههای سحری بیبهره بوده، پا در رابطهای عاشقانه میگذارد -طبعا غیر شرعی- طرف مقابلش را بغل کرده و بوسیده است و الخ… و اکنون متوجه خطایش شده و به خدا و راه خدا برگشته است.
حال این محتوای کاملا ساده، بیپیرنگ، بدون شخصیتپردازی، بدون آنکه آرایه و زینتی به خود ببیند، پیش روی مخاطب گذاشته میشود، آیا اثرگذاری مثبتی خواهد داشت؟ بدیهیست به سبب نوع بیان، گنگی متن، خامی، عدم خلاقیت و نوآوری، عدم پرداخت و آراستگی متن و یکی، دو جا، نقص تالیفی، این شعر نمیتواند آن اثر بایسته و شایسته را بر روح مخاطب بگذارد.
این تلاشها اما ستودنیست، چه در حمایت از زلال معرفت و دذبستگی دینی برمیخیزد. امیدمندم در کارهای بعد، رسالت شاعری خویش را با کمترین گره و خطا و کاستی، عرضه کنید تا هم خدا را خوش آید و هم بندگانش را… بیش و پیش بادا توفیق مدام.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.