نقد مکتوب شعر مائده شجاعي
شاعر: مائده شجاعي
13 آبان 1402
10:17 |
0 نظر |
241 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
ترانۀ نفست ابتدای «بودن» بود
برای من که وجودم نظیر «مردن» بود
نفوذ در دل من؟ غیرممکنی ممکن
شبیه قطرۀ آبی که روی آهن بود
در آسمان دلم واژه پشت هم چیدی
و شعر نقطۀ آغاز عشق در من بود
کمی عقبتر از این نوبهار بغضآلود
که اوج شادی ما توی ماه بهمن بود
تمام روح و تنم بر مدار عشق تو بود
و این نهایت دلبستگی یک زن بود
مدام از آخر شبهای تار پرسیدی
جواب مسئله مانند روز روشن بود
که نیست صبح سپیدی حوالی من و تو
که سرنوشتم از آغاز شعر مردن بود
________________________________________
نقد شعر:
تجربۀ مطالعۀ شعر مائده شجاعی، تجربۀ سروری است همراه با حسرت. قبل از اینکه مقدّمه را ادامه بدهم بازگردید و دو بیت پایانی را بخوانید. میدانم در اوج نیست امّا شنیدن این دو بیت ممتد از شاعری که پیداست عمر شاعری او زیاد نیست، بخش سرور تجربۀ مرا تشکیل میدهد.
امّا حسرت من از کوتاه آمدنهای شاعر است و محروم کردن خود از غزلی شایستهتر. مثلاً من بعید میدانم شاعر نداند که قافیه شدن «بودن» و «مردن» اشتباه است یا عبارت «قطرۀ آب روی آهن» اصلاً به لطافت این غزل نمیآید و «توی» در بیت چهارم شعر را به زمین کوبیده است. قطعاً شاعر میدانسته نام رضا دادن به اینها سهلانگاری است امّا به سادگی از کنار این همه سهلانگاری گذشته است و فقط در دو بیت پایانی گوشزد میکند که «ببینید! اگر بخواهم شعر درست و درمان هم بلدم بگویم!»
شعر طرحی دارد و بر اساس آن چیده شده است و بنا بوده شاعر در این مسیر، مردن در بیت نخست را به مردن در بیت پایانی پیوند بزند و در این رهگذر، با ابیاتی وزین، مخاطب را به تحسین وادارد امّا همانطور که پیش از این هم گفتم، شاعر در این میانه نتوانسته به خوبی مانور بدهد و ابیات خوب خود را نیز سوزانده است.
بر عکس عموم اشعار جوانان، غزل مائده شجاعی محور عمودی قابلقبولی دارد و محور افقی آن است که میلنگد. مطالعۀ مثنویهای نظامی، خصوصاً لیلی و مجنون او، میتواند راهنمای خوبی برای شاعر جوان ما باشد. دقّت در اینکه نظامی چگونه در عین روایتی بلندبالا، در ابیات نیز هرگز کم نمیگذارد، چیزی است که شاعر بدان نیازمند است و با تلاشی مداوم حتماً از این مرحله عبور خواهد کرد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.