نقد مکتوب شعر محدثه كريمي
شاعر: محدثه كريمي
13 آبان 1402
10:18 |
0 نظر |
216 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
نسیم زلف تو باز از کدام کوچه گذشت؟
که بوی آمدنت همچو بوی غنچه گذشت
صدای پای دلت را کدام کوچه خرید؟
صدای خسته و سردی که از دریچه گذشت
همیشه ظاهر من شاد بوده بی تو ولی
هنوز هم خود من در تو مانده، گر چه گذشت
از این خیال همیشه شکستۀ من رفت
هوای خاطرهها و زمان و هر چه گذشت
ترانۀ غزل آخر دلم این است:
تمام هستی من با تو بود آنچه گذشت
________________________________________
نقد شعر:
همین ابتدا بگویم که این ردیف و فضای این غزل محدّثه کریمی برای من یادآور یک رباعی بسیار زیبا از بیدل دهلوی بود:
«دین وقت شریفی که به کیش تو گذشت
خلد آنچه به وصل کم و بیش تو گذشت
تا حشر ذخیرۀ حیاتم کافیست
عمر نگذشتهای که پیش تو گذشت»
امّا بازگردیم به شعر محدّثه کریمی. آنچه در این شعر بیش از هر چیز دیگری به چشم میآید، قوافی این غزل است. در این غزل کلمات کوچه، غنچه، دریچه، چه (2 بار) و آنچه با یکدیگر قافیه شدهاند. این نحوۀ بستن قافیه صحیح نیست و از جمله مشکلاتی است که معمولاً در اوایل دوران شاعری، رخ مینماید.
درست است که شاعران دوست دارند که به تعبیر مولوی، حرف و صوت و گفت را بر هم زنند و بی این هر سه با معشوق دم بزنند ولی چنانچه شاعری قواعد غزل کلاسیک را میپذیرد، ناچار به رعایت آنها نیز هست. با هر متر و معیاری عمدۀ قوافی این غزل اشتباه است. برخی از این اشکالاتی که از این جنس باشند، در حدّ یک بار در یک غزل کوتاه میتوانند توجیهی داشته باشند (هرچند کاش همین یک بار هم در شعر استفاده نشوند) امّا این میزان از اشکال در قافیه هرگز از شاعر پذیرفتنی نیست.
گذشته از این اشتباه فاحش در قوافی، شعر به لحاظ مضامین و محتوا نیز چندان غنی نیست. شعر صرفاً یک درد دل سطحی با معشوق است که هرگز جنبۀ متعالی نمییابد؛ یعنی نه تصاویر تازهاند و نه فرمها.
محدّثه کریمی راهی طولانی امّا انشاءالله روشن پیش روی خود دارد؛ راهی که در آن مطالعۀ آثار برتر معاصر و کهن، حرف اوّل را میزند. خواندن آثار غزلسرایانی چون حسین منزوی و قیصر امینپور از میان معاصرین و سعدی از میان شاعران کهن، راهکاری مطمئن برای ارتقای سطح شعری هر شاعری، از جمله محدّثه کریمی است.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.