نقد مکتوب شعر مريم توكلي
شاعر: مريم توكلي
13 آبان 1402
10:20 |
0 نظر |
191 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
بعد یک قرن درد و تنهایی
رفته بودم به عشق رو بزنم
تا به من گفته بود میآید
رفته بودم سری به او بزنم
رفته بودم شبیه یک کافر
بعد عمری خدا خدا بکنم
رفته بودم که سیبِ سرخی را
از لبِ شاخهاش جدا بکنم
مثلِ بارانِ توی گرما بود
دردِ ده سالهام دوا میشد
حاجتم بعد سالها گریه
با تماشای او روا میشد
تا نگاهم به قامتش افتاد
چشمم از اشک داشت دق میکرد
ضربان در تمامِ اجزایم
مثل یک طفل هق و هق میکرد
تو تصور کن عارفی زاهد
بشود شاعری خراباتی
یا که مجنون که توی زندان است
برود لیلیاش ملاقاتی
حسِ نابِ قدم زدن در باد
شبِ مواجِ سردِ طوفانی
یا که باران نفس نفس بچکد
گم شدن در هوای بارانی
بعدِ یک عمر پشتِ در ماندن
محو در لحظهی تماشایت
نه فقط من که ذرههای هوا
مانده حیرانِ روی زیبایت
________________________________________
نقد شعر:
از چارپاره انتظار میرود داستانی را روایت کند، به سرانجام برساند و چیزی مثل هیجان، تلنگر، حس خوب یا بد، پند و یا در عادیترین حالت، نکتهی نغزی را گوشزد کند، این مهم را با خوانش سالها چارپاره از شاعران مطرحی مانند فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی، نیما یوشیج، فریدون مشیری، فریدون توللی، هوشنگ ابتهاج ، نادر نادرپور و… دریافتهام، ناگفته نماند علت آن که از شاعران کهن نامی نیاوردهام را لا بد میدانید، به هر حال جوابش ساده است، چون قدمت این قالب، از یک و نیم قرن فراتر نمیرود.
سرکار بانو مریم توکلی، شعر خوبی نوشتهاید که ایراداتی حرفهای دارد، اول همانی که عرض کردم، روایتی که پشت شعرتان دارید متاسفانه فاقد افت و خیز است و چندان برای مخاطب لذت نمیآفریند. دوم این است که در مجموع کلماتی که در متن این اثر به کار بردهاید، بسیاری را میتوان با کلمهای دیگر جا به جا کرد، این یعنی چفت و بستی که با یک نخ نامریی باید میان کلمات و سطرها باشد تا ارتباط عمودی و افقی را به خوبی شکل دهد، جدی گرفته نشده لذا برخی کلمات شُل و قابل تعویضاند. مثال بارز این نقد، نیم سطر دوم این بند است «یا که باران نفس نفس بچکد/ گم شدن در هوای بارانی» همانطور که میبینید فعل گمشدن در این سطر رها و بیپشتوانه است و حتا سطر را دچار پوچی کرده است. میشود در سطر دو نوشت «بزنی زیر گریه پنهانی» یا هر چه که مکمل سطر قبلی باشد و البته با درنظرداشت قافیه.
بهترین جملهای که میشود راجع به سطرهای پایانی این اثر گفت این است که، گویی شاعر، بدون آنکه ادامه منطقی متن و داستان پسامتن را پیبگیرد، فقط و فقط میخواسته زودتر شعر را به پایان برساند، بی آنکه متوجه نبوده است، آن آغاز خوب، با این پایان نامطلوب، سبب هدررفت انرژی مخاطب میشود و برقراری ارتباط اول و آخر شعر را با مشکل مواجه میسازد، باشد که شاعرهی محترمه، زودتر تصمیم بگیرد این شعر را بازنویسی نماید تا کاری عبث نکرده باشد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.