پنجشنبه, 13 اردیبهشت,1403 |

نقد مکتوب شعر معصومه توكلي

شاعر: معصومه توكلي

13 آبان 1402 10:22 | 0 نظر | 82 بازدید | امتیاز: با 0 رای
سیاره ای تازه‌کارم، بر گرد چشمش مدارم
گرچه نباشد کنارم ،از دور بر وی دچارم
در باغ گل‌های قالی،دنبال یک جای خالی
هستم که گل‌خنده اش را در خاک خانه بکارم
شب‌های پر اضطرابم ، من ماهی تنگ آبم
در حسرت جرعه ای ماه تا صبحدم بی‌قرارم
اندوهایم تناور ،کاغذ در اشکم شناور
فرزند ابر بهارم،کاری به جز گریه دارم؟
تنها در این سوی شیشه،من مانده ام تا همیشه
در حسرت دیدن او ، وقتی دچار غبارم
________________________________________
نقد شعر:
به شاعر این اثر درود می فرستم!
ای کاش میدانستم آفریننده این غزل، چند بهار را دیده است و چه سابقه ای در کار سرودن دارد،. اگرچه با رویکرد جوان محوری و جوان پروری موسسه شهرستان ادب باید بنا را بر جوانی یا حتی بسیار جوانی این شاعر بگذارم که تجربه چندانی ندارد و این غزل می تواند از آثار ابتدایی او باشد. این امر از همین ابتدای شعر خود را نشان می دهد یعنی انتخاب وزن دوری "مستفعلن فاعلاتن" و بهره بردن از قافیه درونی، شاعر روزگار ما را چندین قرن به عقب می برد، حال آنکه اگر او تجربه بیشتری داشت خود را چنین در مضیقه و تنگنا گرفتار نمیکرد. مخاطبان ارجمند این نوشتار حتما میدانند که ما بین شعر گفتن به زبان قدیم و باستان گرایی یا آرکاییسم آگاهانه تفاوت فاحشی وجود دارد. در شکل اول، شاعر به هر دلیل عاجز است از این که شعرش را با بیان امروزی و به زبان روزگار خود ارائه دهد اما در شکل دوم آگاهانه، بخش یا بخش هایی از بیانش را متناسب با موضوع به شیوه کهن پردازش می کند. در این اثر اما، شاعر از نظر زبانی باید دقت نظر بیشتری می کرد. حتی شاعران کهن نیز در شعرهایی با وزن دوری در مطلع غزل غالبا از قافیه درونی بهره نمی‌جستند. علاوه بر این کاربرد ضمیر "وی " به جای "او" در بیت آغازین شعر، شاهد دیگری بر این مدعاست. ناگفته نماند که در این میان، گاهی با اتفاق های خوب از نظر زبانی مواجهیم مثل عبارت" کاری به جز گریه دارم؟" یا "وقتی دچار غبارم" و " در حسرت جرعه ای ماه تا صبحدم بی‌قرارم "که ای کاش هم از نظر فراوانی چنین رخدادی بیشتر بود و هم شاعر در پرداخت نهایی همین چند اتفاق خوب نیز دقت بیشتری به عمل می آورد. او شاعر پر احساسی است و عاطفه درشعرش غلیان دارد اما کمی بیرتجربه است و الا اندوهایش تناور نبود و چیزی دیگر را بجز کاغذ در اشکش شناور می ساخت و به جای فرزند ابر بهار بودن ( که جنبه مثبت دارد) مثلا سرشار ابر بهار بود تا کاری به جز گریه نداشته باشد، این شعر با وحود همه محاسن و خوبیهایی که دارد البته از پایان بندی خوب و کاملی برخوردار نیست، با اینهمه برای شاعرش روزهایی آفتابی و پر از ترنم و شعر آرزومندم.
ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.