پنجشنبه, 13 اردیبهشت,1403 |

نقد مکتوب شعر مهدي خمري

شاعر: مهدي خمري

13 آبان 1402 10:46 | 0 نظر | 214 بازدید | امتیاز: 3.33 با 3 رای
بعد از تو با انبوهی از شاعر چه باید کرد؟
موسا ..! میانِ لشکری ساحر چه باید کرد؟
انداخت چشمت فتنه در شهر و کسی پرسید
با این چنین فتنه‌گری ماهر چه باید کرد ؟
باران که آمد به خیابان سر زدی، حالا
با ازدحام این همه عابر چه باید کرد
خندیدی و این معجزه ایمان ما را برد
حالا میانِ این همه کافر چه باید کرد؟
رفتی و بعد از رفتنت یک شهر می‌پرسید
با گریه‌های هر شب شاعر چه باید کرد!؟

________________________________________
نقد شعر:
گاه به ضرورت و گاه به عشق نوآوری، بسیار دیده‌ام که شاعران ردیف‌های بلند و خاصی را به کار می‌گیرند، این بخشی از به‌کارگیری قدرت خلاقه‌ی آدمی‌ست. چه زبان را به خوبی صیقل می‌دهد و در فرایند تولید ادبی به تولید فرهنگی و تمدنی نیز مدد می‌رساند. در نگاه نخست، این کلمات آنقدر درشت می‌نمایند، که تصور نمی‌شود به راحتی بتوان، مغهوم اندرونی هر یک را اجرایی کرد. مثلا مقوله تمدن یا فرهنگ که کلان‌کلمه‌اند. یعنی در پس خود، بی‌شمار مفهوم و اندیشه و معنا و سبک و متد و اثر نهفته دارند. تازه هر کدام از این کلمات خود به شاخه‌های دیگری که هر کدام از آن شاخه‌ها نیز زیرمجموعه‌های گسترده دارند، تبدیل می‌شوند. به راحتی می‌شود در زیر هر کلان‌کلمه‌ای، شجره‌نامه‌ای از قلمروها، مفاهیم، انگاره‌ها، نگره‌ها، نگرش‌ها، البته خرده‌روایت‌های متعدد، ایجاد نمود که سرفصل تمامی آن‌ها تمدن، فرهنگ و‌ دیگر مفاهیم عمده قرار دارد. قبل از ادامه این موضوع پرانتزی وا می‌کنم و از شما می‌خواهم نموداری رسم کنید که سرفصل آن یک مفهوم عمده باشد، مفاهیمی مانند کار، عقلانیت، جامعه، تاریخ، دین، عشق، ادبیات و… حالا زیر هر یک، دسته‌های مختلفی از کلمات، که زیر آن مفهوم قرار دارند را ذکر کنید‌ مثال؛ مفهوم عمده جغرافیا را به عنوان سرفصل بنویسید، جغرافیای انسانی، ملل، جانوران، طبیعی و… کلان‌روایت‌هایِ ذیل مفهوم جغرافیا هستند، اگر جغرافیای طبیعی و بَعد جغرافیای آب، سپس اقیانوس‌، دریا و هر کلمه‌ای که به آب مربوط می‌شود را بنویسید، در نهایت زنجیره‌ای از کلماتی که با یکدیگر مرتبط هستند درست کرده‌ایم، که به شدت ما را در روزگار شعرنویسی که درگیر ارتباطات میان‌کلامی هستیم، کمک خواهد کرد، در واقع ما به شکلی جزیی‌تر، کلمات را مرور کرده‌ایم و مأخذی از آن‌چه «روابط بینامتنی» گفته می‌شود، در دست داریم.
این بهترین تمرین برای آن‌هاست که اولا کلمات محدودی در حافظه دارند، جوری که هنگام سرودن شعر، به مشکل انتخاب کلمه‌ی مناسب برمی‌خورند. ثانیا، در برقراری نظمی، حاصل از ارتباط میان واژگان، به درستی عمل کرده‌ایم و ثالثا، این‌همه کلمه را از دریچه‌ی چشم تماشا کرده‌ایم، چه زبان‌شناسان می‌گویند «کلمه‌ای که رویت شود، رویای ما را خواهد ساخت» و به این ترتیب است که نیاز شاعر، در تمام دوران شاعری، دیدار با کلمه و گشت و گذار در دنیای لغت است. تا نزدیکی خود و مهم‌ترین مصالح حرفه‌اش، که مجموعه‌ای بزرگی شامل حروف، اعداد، اِلِمان‌ها، اَشکال، نشانه‌ها، علامات، آواها و تصاویر هستند را لمس نماید، با آن‌ها زیست کند و مدام مراقب باشد تا شخصی، ملیتی، فرهنگی، دشمنی و یا حتا قانونی، سبب سلب موجودیت، دگرگونگی و‌ یا تحریف آن‌ها نشود.
با این گفتار، احتمالا جناب خمری، شاعر جوان آفتاب‌گردانی و البته دیگر نونویس‌های هم‌یاد و هم‌پای‌اش، به جد، پی به اهمیت موضوع کلمه و کلام و جهان جاودانه‌ی لغات، می‌برند و از تمامیت وجودی زبان پارسی، به عنوان آبشخور این هنر، پاسبانی ‍ خواهند نمود. بادا که چنین کنیم.
ویدئوی مرتبط

,
امتیاز دهید Article Rating
نظرات

تنها کاربران ثبت نام کرده مجاز به ارسال نظر می باشند.
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.