نقد مکتوب شعر علی احمدپور
شاعر: علی احمدپور
23 آبان 1402
14:25 |
0 نظر |
333 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
گم کرده ام انگار خودم را ، ضربان را
ای خونِ هدر رفته، رها کن شریان را!
دنیای قشنگی شد از آن روز که دیگر
هستی پیِ خود رفت و فنا کرد جهان را
باطل نشود دُور، اگر عشق در این بین
یک مرتبه تغییر دهد این دَوَران را
باید که در این مخمصه از عشق بگویم؟
باید که به حرف آورم انگار زبان را
آن مرتبه سر را به فدای تو نکردم
این مرتبه تقدیم کنم نیمه ی جان را؟
________________________________________
نقد شعر:
درود بر شاعر گرامی آقای علی احمدپور
قالب غزل با اینکه محدودیت هایی برای شاعر ایجاد میکند ولی در عوض به واسطهی فرم برای خلق معنا موهبتهایی نیز به شاعر پیشکش میکند، خود قالب غزل به شاعر میگوید که از این قافیه استفاده کن و تنها به پرورش مضمون را به شاعر میسپارد، غزل برخلاف قوالب نو به شاعر میگوید که جملهاش کجا و با چه کلمهای باید تمام شود که همینها کم موهبتی نیستند اما از سوی دیگر همین پیشنهاد قافیه موجب میشود تا به دلیل پرداخت مجزا به هر بیت، شعر به جای یک سرزمین متحد، تبدیل به مجمع الجزایری شود که ابیات آن به رغم فاصلهی نزدیک، از یکدیگر جدا افتادهاند و شاعر باید سدی محکم دور شعر بنا کند تا اجازه نفوذ آب به فاصلهی میان ابیات را ندهد. شاعر باید دقت کند که تمامی شعر در ذیل یک فرم کلی تعریف شود زیرا زمانی که یک فرم کلی تمام میشود و فرم دیگری شروع میشود، ما وارد شعری دیگر شدیم و شعری که از ابتدا شروع شده یه ناگاه تمام شده و موضوعی دیگر آغاز شده. پس یکی از وظایف شاعر غزل سرا علاوه بر خلق مضمون و زبانآوری، حفظ انسجام شعر است.
در شعر شما متاسفانه پس از بیت اول، فضا به کلی عوض شده و گویی وارد شعر دیگری شدیم که از قضا همان یک بیت به واسطه زیبایی و قوت فراوان، بهترین بیت غزل است و آمدن آن در مطلع نوید بخش یک شعر با صلابت است ولی در ادامه شاعر گویی موضع خود را کاملا تغییر داده و از آن اسلوب تازه و یأسآلود به ساختاری کهنه و فضایی روشن رسیده. صحبت این نیست که شاعر برای شعر خوب گفتن باید به سمت نامیدی برود. اصلا! مساله این است که خود شاعر در بیت اول این فضا را ترسیم کرده و باید تلاش کند که فضا را بدون توجیه تغییر ندهد - به خصوص پس از بیت اول که حکم ورودی شعر را دارد - و بداند که برای تغییر رویکرد مقداری صبر و زمینه سازی لازم است.
خلاصه مطلب اینکه پیشنهاد بنده به شاعر این است که به دلایلی که ذکر شد، مطلع شعر را پیش روی خود قرار دهد و با حذف باقی ابیات از شعر بپرسد که او را باید به کجا ببرد. آیا تغییر در رویکرد انجام شود یا نشود؟ مخاطب شعر کیست؟ آیا قرار است اتفاقی شگرف از نظر روایی در یکی از ابیات بیافتد که مسیر شعر را تغییر دهد یا نه؟ شعر قرار است چگونه تمام شود؟ و در نهایت با استفاده از جواب این سوالات و چندین سوال دیگر که مسیر شعر را برای شاعر مشخص می کند، مفاهیم را با استفاده از قوافی - که از بخت خوش شاعر قافیه، قافیهی آسانیست و از این منظر در مضیقه نخواهد بود – به متن تبدیل کند و طرحی را که تا الان مداد کشیده را رنگی خوش بزند و به یک شعر منسجم از نظر زبانی و معنایی برسد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.