نقد مکتوب شعر امیرحسین پورعزیز
شاعر: امیرحسین پورعزیز
23 آبان 1402
14:28 |
0 نظر |
384 بازدید |
امتیاز: 5 با 1 رای
باید نشست موی تو را باز شانه زد
دل را سپرد و دل به همین بیکرانه زد
با اینکه دستپاچه شدم وقتِ دیدنت
راز دلم درون نگاهم زبانه زد
لبریزِ از بهار شده این درخت خشک
تا در دلش کبوترِ عشق تو لانه زد
با یک نگاه بذر غزل را که کاشتی
از من هزار بیت نگفته جوانه زد
این روزها که عشق فقط ادعا شده
عشق من و تو طعنه به هر عاشقانه زد
وقتی به یاد تو دل من غرق غصه شد
یک قاصدک رسیده و حرف از نشانه زد
در روز های دوری تو، روزگار پیر
هی بر فلک کشید و به من تازیانه زد
در باتلاق عمر همه غرق میشوند
باید که دل به عشق، به این بیکرانه زد
________________________________________
نقد شعر:
درود بر شاعر گرامی آقای امیرحسین پورعزیز
در مواجههی مخاطب با شعر اولین نکته ای که به چشم میآید قالب شعر است و در بیشتر موارد قالب شعر مسیر شعر را تا انتها مشخص میکند، به خصوص در غزل و قصیده که شاعر باید روی ریلی که در بیت اول ساخته است تا انتها پیش برود. پس با درست چیدن ریل از ابتدا احتمال اینکه قطار کلمات به مقصد برسد بسیار بیشتر خواهد شد. مهمترین عامل فرم ساز در غزل مردّف به واسطهی تکرار، ردیف شعر است و شاعر باید در هنگام انتخاب ردیف ببیند کدام قوافی توانایی همنشینی با این ردیف را دارند یا نه و با توجه این مساله از به کار بردن قافیههایی که این شرایط را ندارند بپرهیزد.
در شعر شما در تعدادی از ابیات قاعده همنشینی ردیف و قافیه رعایت نشده، مانند بیت دوم که «زبانه» بدون واسطه در محور همنشینی به فعل «زد» ختم شده در حالی که به صورت معمول اهالی زبان از «زبانه کشیدن» استفاده میکنند نه «زبانه زدن» که این خروج از زبان به واسطهی عدم پشتیبانی در بیت به معنا آسیب زده و ذهن مخاطب را آزار میدهد. در بیت سوم هم همین مشکل دیده میشود که اصولا این ابیات قابل اصلاح نیستند و احتمالا حذف، تنها راه پیش روی این ابیات باشد.
در بیت ششم دو مصرع از یکدیگر پشتیبانی نمیکنند و موید این نکته اینکه اگر تمامی واژگان مصرع اول را در یک ستون و تمامی واژگان مصرع دوم را در ستونی دیگر بچینیم هیچکدام از واژگان دو مصرع با یکدیگر ارتباطی ندارند و شاعر به راحتی می تواند مصرعی دیگر را جایگزین مصرع اول کند یا اینکه حتی با توجه به اینکه در مصرع دوم اشاره به حرفی زدن شده می تواند با استفاده از عبارت متعلق به منظومه «حرف زدن» ارتباطی میان دو مصرع برقرار کند.
بیت هفتم را اشکال نحوی به چالش کشیده و شاعر عبارت «بر فلک کشیدن» را آورده است و از جمله متعدی مفعول را حذف کرده. حتی اگر «به» و «بر» را به عنوان معادل قبول کنیم نمیتوان مفعول را به قرینهای که در جمله بعد به عنوان متمم آمده حذف کرد.
در انتها به شاعر توصیه میشود که دست از تلاش بر ندارد و با مطالعه عمیق آثار بزرگانی چون حسین منزوی و قیصر امینپور، از نوع مواجههی آنها با فرصتهایی که واژگان در اختیار شاعر قرار میدهند، الگو بگیرد.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.