نقد مکتوب شعر فاطمه امیری مقدم
شاعر: فاطمه امیری مقدم
20 آذر 1402
11:14 |
0 نظر |
856 بازدید |
امتیاز: با 0 رای
شعر
پیشِ پایت به دل باغچه افتاده هراس
غنچه را آمدنت میبرد از هوش و حواس
لحظه های دلم از عطر تو لبریز شده
مثل یک کوچه ی تنگ از فراوانی یاس
شعر
رازیست در گلویم نزدیکتر شو نزدیک
نوری نشسته در من، من در اتاق تاریک
این پیله ای که یک عمر برخود تنیده بودم
آهسته میشکافد با نورهای باریک
شعر
شکوه پرچم تو در هوای نقّاره
طنین مهر بلندت صدای نقّاره
نشسته گوشه ای از من تمام صحن عتیق
بزن که لک زده قلبم برای نقّاره
شعر
دست از سرِ دل برنمیداری عشق؟!
سودای چه چیز در نظر داری عشق؟
فریاد و فغان عقل را میشنوم
این بار چه فتنه زیر سر داری عشق؟!
شعر
نامت همیشه ورد زبانم، خوش آمدی
ای آروزی کهنه، به جانم خوش آمدی
از آسمان چشم تو افتاده ام ولی
اصلا برای زخم زبانم خوش آمدی
شعر
به آیه آیه غزل های نیمه کاره قسم
به حرف های نهانی در استعاره قسم
به سر هوای پریدن نمیزند بی تو
به لحظه های زمین خوردن دوباره قسم
شعر
جاده های رفتنت صراط المستقیمِ نگاهِ من است؛
میروی اما از چشمانم نمی افتی
شعر
راستی! مرگ چگونه رخ میدهد
برای ما که هنوز زندگی را پیدا نکرده ایم!
شعر
این روز ها بیشتر از همیشه به یاد توام
کاش یک عصر زمستانی بیایی
بنشینیم دو کلام مردانه حرف بزنیم
من برایت چای رنگ پریده بریزم
تو به زورِ قند، چای بنوشی
تا بگویم:
"این روزها بیشتر از همیشه به یاد توام!"
نقد شعر:
با سلام خدمت شاعر محترم
با یک نگاه کلی به نه شعر کوتاه ارسالی میتوان دریافت که شاعر سعی در پرداخت کشفهای شاعرانه خود دارد. در این اشعار شاعر تلاش کرده با بال و پر دادن به ایده اولیه خود، روح پرواز در آب و گل اولیه کلمات بدمد اما باید این نکته را نیز در نظر بگیرد که پس از سر و شکل دادن به سفال و یافتن مختصات اولیه شعر، باید محصول خود را در کوره قرار دهد تا به پختگی لازم برسد و آن آتش که موجب استحکام شعر است چیزی نیست جز ویرایش. به خصوص در قوالب کوتاه که گِل اولیه لاجرم حجم زیادی ندارد و هنرمند باید با استفاده از همان مختصر تعداد کلمات، زیبایی بیافریند و اینجاست که هر لرزش دست شاعر به دلیل کوچکی مختصات اثر، موجب بزرگتر دیده شدن اشتباه او میشود.
نکتهی دیگر در مورد قوالب کوتاه این است که شاعر باید بسنجد که آیا این کشف توانایی تبدیل به چه قالبی را دارد. گاهی کشف شاعر شبیه یک رعد و برق تنها میتواند یک لحظه محیط اطراف شاعر را برای او روشن کند و گاهی نیز کشف مانند یک فانوس است، با شعاع روشنایی بسیار کوچک و مدت زمانی طولانیتر از رعد و برق. شاعر باید با مطالعه و تجربه به جایی برسد که در آیینهی کلمات تفاوت این دو کشف را ببیند و متاسفانه امروزه شاهدیم که با اشتباه گرفتن این دو مساله شاعران موجبات شنیده نشدن شعر خود را فراهم میآورند. پس شاعر باید ببیند که کشف او چه مایهای از معنا دارد و طبعا قابلیت تبدیل به کدام یک از فرم های شعری برای این کشف مصور است.
در شعر کوتاه اول مشخص است که کشف شاعر تشبیه کلی دل به باغچه و حضور معشوق به عطر یاس است اما پرداخت بیت اول به کشف بیت دوم آسیب زده و آنجا که شاعر میگوید به دل باغچه هراس افتاده، با آوردن مفهومی منفی و ترسیم چهرهی فردی که باغچه از او میترسد طوری مخاطب را گمراه میکند که تا انتهای شعر - که از قضا شعر کوتاهیست – مخاطب تضاد بین مفهوم مصراع اول و چهارم را درک نخواهد کرد و در واقع انتخاب بد قافیهی هراس ضربهی اصلی را به شعر زده و تنها راه عاقبت به خیر شدن و حداقل توقع ما از شعر که وحدت معناست جز با حذف مصرع اول برآورده نمیشود. البته خارج از این مساله شاعر باید دقت کند تا آرایش کلمات حواس او را از محتوا پرت نکند و ببیند که آیا این کشف شبیه رعد و برق تمام آسمان اطرافش را روشن میکند یا اینکه مانند جرقهی فندکی که گازش تمام شده حتی به یک شعلهی کوچک هم منتهی نمیشود.
تصویر شعر دوم تصویر زیبایی است. خروج شعاعهای نور را از میان تار و پود پیلهای که دور انسان بافته شده تصور کنید، چقدر میتواند سینمایی باشد اما پرداخت نامناسب موجب لذت نبردن مخاطب از معنا میشود. شاید شاعر اگر با همین تصویر شعری دیگر بسراید و از این شعر تنها همین تصویر را نگه دارد موفقتر خواهد بود. شاید از خود بپرسید که چرا اینقدر خشن با این شعر برخورد میکنم؟ پاسخ من بسیار ساده است فرم شعر اشتباه است قافیه باریک اینجا خوب ننشسته است و فکر کنم شاعر هم با من هم عقیده باشد که اگر به واسطه جبر قافیه مجبور به استفاده از باریک نبود طبعا از این واژه استفاده نمیکرد. به نظرم با تغییر قافیه و حتی آوردن یک ردیف حداقلی اتفاقهای بهتری برای این شعر می افتد. در ضمن با توجه به اینکه وزن این شعر وزن رباعی یا دوبیتی نیست و امکان تبدیل آن به غزل وجود دارد، توصیهی بنده به شاعری که خیالی تا این حد غنی دارد که این تصویر را بیافریند ادامه دادن و افزودن چند بیت به این دوبیت است البته با پرداختی بهتر.
در باقی شعرها نیز ضعف تالیف در برخی موارد مشهود است و در کل به نظرم شاعر در ابیاتی که به صورت موزون سروده موفق تر بوده و مطالعه و تجربه بیشتر در این حوزه میتواند راهگشای شاعر باشد. توصیهی بنده به شاعر این است که اگر کماکان به سرودن در قوالب کوتاه اصرار دارد حتما به سراغ رباعیهای خوب معاصر برود و با بررسی فرم آنها به چگونگی تبدیل ایده اولیه به شعر نهایی برسد. خواندن کتاب چارهها که به نوعی گزیده رباعی معاصر است و بررسی چند بارهی اشعار آن بسیار در این مرحله به شاعر کمک میکند. این شیوه از مطالعه تنها مخصوص شاعران است چون با تقلید فرمی و آوردن مضمون جدید میتواند در مدتی کوتاه رشدی شگرف را تجربه خواهد کرد.
در انتها از شاعر این درخواست را دارم که پس خواندن این متن - که به صورت سختگیرانه نوشته شده - به جای ناامیدی، با روحیهای بیشر به شاعری بپردازد و بداند تنها با تجربه کردن به شاعری بهتر تبدیل خواهد شد.
و من الله توفیق.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.